بیدگل به زبان کاریکاتور
بیدگل به زبان کاریکاتور

بیدگل به زبان کاریکاتور

میخندی باید...

دانشجوی بیدگلی-قسمت 4

دانشجوی بیدگلی-قسمت 4

دانشجو+بیدگل+کاریکاتور

دانشجوی بیدگلی-قسمت 4

کلا دانشجوی بیدگلی انواع زیادی داره که به مرور زمان با رسم شکل نشون میدم!!
شاید شما هم با این نوع از دانشجوی بیدگلی روبرو شده باشید....اینا از همون با کلاس هاش هستن! بعله!

حالا بعدا بیشتر در مورد انواعش براتون میگم!


یک نظر:

با سلام و احترام؛
با زبان کاریکاتور عیب های بیدگلی ها رو هم بگید تا شاید یه خورده حداقل این جونای  دانشگاهیش که فقط ظاهر شون امروزی باطنشون .....؟ بدونند که اخلاق زیباترین و هم ترین چیزی بود که پیامبر به خاطر اون مبعوث شد اخلاق زندگی و ارتباط اجتماعی ندارن همشهری .......... دلم پره والا اگه دستت به اون مثلا بچه های بالای بیدگلی برسون پیام ما را که ستاره و باران حیف است تلف شوند والاااااااا. موفق باشی


دانشجوی بیدگلی-قسمت 3

دانشجوی بیدگلی-قسمت 3

سخن رو از اینجا آغاز میکنم...


وقتی همه عوامل موجود، زود، تهدید، پول و سیاست از حل مسائل جهان عاجز ماند، فرهنگ باید پای به میان نهد ، اگر گره ها گشودنی بود،  سر انجام بدست آن گشوده خواهد شد، اکر گشودنی نبود، دلیل بر آن است که فرهنگ شکست خورده ، رمق خود را از دست داده و دخالت مردان با فرهنگ در اداره امور جهان تا به حد هراس انگیزی کاهش یافته است. (محمد علی اسلامی ندوشن، کتاب به دنبال سایه همای)

بعد میرسم به فردی که دانشجوی بیدگلی عمدتا در حرف های جامعه شناسانش به حرف های اون استناد میکنه...

شریعتی در باب جامعه شناسی می گوید:
” جامعه شناسی یک ظاهر پر جلال و جبروت و پُر پرستیژ دارد و یک باطن بی معنا و بسیار ابتدایی” وی روشنتر توضیح می دهد: ” اینکه بچه ها خیال می کنند جامعه شناسی علمی است که جامعه را می سازد و مشکلات مردم را حل می کند، یا علمی است که مردم را لااقل با جنس و محتوا و نظام و روابط خودشان آشنایی علمی میدهد، یک توهم است”

شریعتی را بیشتر  یک جامعه شناس می دانند در حالی که هیچ یک از مدارج دانشگاهی وی در رشته ی جامعه شناسی نبود. هواداران وی سعی می کنند او را یک مصلح اجتماعی و جامعه شناس معرفی کنند در صورتی که شریعتی اصلا جامعه شناسی را به صورت یک علم قبول نداشت !

...

پس از چند سخن کوتاه حاشیه-متن به اینجا میرسم که وقتی از فرهنگ در بیدگل میشه فرد دانشجوی بیدگلی به این جمله تکیه میکنه:

" ای دِه کوره فرهنگش مالِ عصرِ حجرَ. هزار سال دِگه ـَم دُرُس نِخواد شد"


خب در بررسی قسمت اول این جمله به این نکته میرسم که عصر حجر کی هست؟ چند سال پیشه؟!

کسانی که مطالعه ی تاریخی دارند میدونند اولین جمجمه ی اولین انسان و فرهنگش رو به حدود 2/5 میلیون سال پیش تخمین میزنند. از 2/5 میلیون سال پیش تا 6هزار و پانصد سال پیش را عصر سنگ یا عصر حجر میگویند. این انسان ها در ابتدایی ترین سطح فرهنگ قرار داشتند و در بازه ی حدود 12 هزار پانصد سال پیش تا  6هزار و پانصد سال پیش معنای خانواده را فهمیدند و تا قبل از آن به فقط صورت جمعی زندگی میکردند و جهششان به وسیله ی کشف آتش روی داد تا به واسطه ی آن به سرزمین های سرد کوچ را پیش بگیرند و همچنین بتوانند گوشت را بپزند...

خلاصه بگم که پس از عصر سنگ به دوره ای از تاریخ برمیخوریم که چنین ویژگی هایی دارد:
جوامع داری نظام خان نشینی
اتحادیه های قبیله ای
و پادشاهی های شهری ست
این دوره از تاریخ به نام عصر مفرغ نام گذاری شده و از 5500 تا 3500 سال پیش را تشکیل میدهد.

و...می ماند قسمت دوم این جمله:
"هزار سال دِگه ـم دُرُس نِخواد شد"
واقعا!؟...

...

...

شما بگید...


دیگر قسمت های این مطلب:

دانشجوی بیدگلی-قسمت 2  کلیک کنید


دانشجوی بیدگلی-قسمت 1  کلیک کنید

نوشابه+بیدگل

bigol+nushabe

نوشابه+بیدگل

نوروز امسال سالی متفاوت برای کل کشور هست چون کشور در سالی که پیش روست آماده پوست اندازی می شود. کشور پس از چند سال از لحاظ سیاسی که سایه ی آن روی دیگر جنبه ها از جمله اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی نیز هست دچار تغییر خواهد شد و شاید از این رو به آن شود و این تغییر بر بیدگل نیز اثرات خود را دیر یا زود، زیاد یا کم خواهد گذاشت. هرچند که بیدگل اجتماعی نه شهری دارد نه روستایی و به نوعی نیز واتیکانی ست!

امسال برای بیدگل هم سال مهمی ست همچون کشور ایران ولی در اندازه ی کوچکتر! و از همین نوروز در نسل جوان جرقه ی تغییرات رو میشه دید! اشاعه فرهنگ متزلزل و منحط غربی رو میشه دید! جوان بیدگلی همیشه مثل یک نوشابه بوده! نوشابه هر چه سردتر باشه گاز دورنش میمونه ولی وقتی محیطش گرم میشه اون هم گرما رو از اطرافش میگیره و باعث میشه گاز درونش بیرون بره. وقتی جامعه ی ما با وجود پیشرفت های به وجود اومده در عرصه ی ارتباطات و حمل ونقل و فراگیر شدن تلفن های همراه و اینترنت در حال گرم تر شدن (HOT شدن) هست بالطبع افراد درون این جامعه هستن هم در پی راهی برای بیرون کردن این عطش درونی خودشون هستن....


در آخر به این نکات میرسیم که!!!:

-کسی توی تابستون نوشابه گرم دوست نداره!

-کسی برای سرد کردن نوشابه اون رو توی یخدون یخچال خونگی هم نمیذاره چون میترکه وبه یخچال آسیب میرسونه!

به نوشابه ها اهمیت دهیدم!!!



از این به بعد: هر هفته دو الی سه پست در وبلاگ

اینجا بیدگله...

با توجه به اینکه اصلا استقبالی از این نظر سنجی نشد و فقط 6-7 نظر فرستاده شد من خودم رو جای یک فردی قرار دادم که چند خط توصیف های متفاوت از بیدگل خونده و نتیجه و خلاصه ش رو نوشته.


بیدگل دارای یک دیکتاتوری واحد نظامند هست که گروهک های کوچک مخفی مردمی اون رو به اهدافش میرسونند. کسانی که اهدافشون وابسته این نظام هست این نظام و شهر رو "آرمان شهر"ی برای مردم عادی توصیف میکنند که هر جای دیگه توسط ویروسی آلوده شده که انسان ها به خون آشام تبدیل شده اند و این مکان تنها جایی ست که آلوده نشده و باید هرطور شده از ورود بیگانگان جلوگیری بشه تا تنها مکان پاک در این کره خاکی باقی بمونند.

عده ای در پی مبارزه با این نظام هستند. از میان این عده کسانی از مبارزه با این نظام کاملا خسته شده اند و خودشون رو اسیر و آلوده این نظام میبینند بطوری که فکر میکنند دیگه جایی که به غیر از نظام باشه زندگی براشون زهرماره و عده ای که هنوز جوان هستند و قوای جوانی و افکار آزادخوانه در اونها موج میزنه از یک طرف حاضر به تسلیم شدن و تن دادن به این نظام رو ندارند و از طرف دیگه این گروه فقط بخاطر خانواده ای که در چنگال این نظام هستند ماندگار شده اند وگرنه تنها فکرشون فرار به دوردستهاست. البته تمام این گروه ها با وجود اینکه میدونند در چه نظامی زندگی میکنند و چه کمبودهایی داره موقع ماه محرم بخاطر محبوبشون "گوشت لوبیاب" دست از همه دنیا کشیده و مست و حیرانند، تا لب بر لبش بگذارند گویی که سبک بال در ابرها پای میگذارند.


همایش بیدگلی

چند سالی بود که می خواستن این قسمت از مقبره صباحی بیدگلی رو درست کنند. قسمتی از مدرسه سه طبقه(دبیرستان شهید حسن خدمتی) در طرح بود. حدود سه سال پیش  اون قسمتی که در طرح بود خراب کردند. ...همین پارسال بود که خبر برگزاری همایش صباحی بیدگلی اعلام شد. کمی جنب و جوش شروع شد ولی فقط یک ماه قبل از همایش شرع به تکمیل مقبره کردند! وجالب اینجاست که تا چند روز قبل از همایش خیابانی که به منتهی به مقبره میشد نا تمام بود و روز قبل از همایش آسفالت کردند! ....پس از اون دیگه رها شد به امان خدا!.....عجب شهرداری فعالی...بهشون خسته نباشید میگم


چند نکته:
-این عکس رو روانشناس آینده گرفته این هم وبلاگش:
http://www.mrb1992.blogfa.com

-گفتن فعلا مطلب نذارم بهتره...

-وقتی اسم مستعار گذاشتم پس قرار نیست هر کسی بدونه من کی هستم!

یک شب در محرم بیدگل

امسال یک شب در محرم بیدگل نصفه نیمه شرکت کردم. حرفهای زیادی برای گفتن داشتم...! به توصیه برخی نودو هشت درصد نوشته های این پست رو پاک کردم. اتفاقاتی افتاد که من فقط ازتون میخوام با این چندتا کلمه و ترکیب هر طور دوست دارین داستان بسازید...


سیاه،سفید،قر،فر، شب،به به،آخ قربونت برم،رنگارنگ صد تومنی،بلند گو،پاک سیاه،های های،اقتصاد مقاومتی(مقاربتی!)،گوشت لوبیاب،پیاز سنبک،علامت ۱۵تیغه،هیهت،آخ برم راننده را،کلاغ،پر،ورش دار الهی خدا ورد داره حاله گه،تورم،فرهنگ،ژیلت یک بار مصرف،شلوار کردی،خرزور خان،آ ماشاء الله محکمتر بزن،پاره شد!

تریلر بیدگلی+کنار گذر

تریلر بیدگلی+کنار گذر

آهـــای تـو ای تریلر بیدگلـــی     حــالا برو بیــرون از شهــر گلــی

اونا که برات کنار گذر زدن پس      دیگـه چرا تو میری تو مسکونـی


توجه شما رو جلب میکنم به چند جمله در دو خبر هفته اخیر:


تنها مصوبه مهم دور اول سفر رئیس جمهور به شهرستان محروم کویری آران و بیدگل که احداث یک کنار گذر به طول 46 کیلومتر است...

به گزارش خبرنگار ایلنا در آران و بیدگل به رغم وعده ای که  مدیرکل راه و شهرسازی استان اصفهان داده بود که 22 کیلومتراز فاز اول این کنارگذر با اعتبار یک میلیارد و 900 میلیون تومان تا پایان مهرماه سالجاری به بهره برداری برسد متاسفانه تاکنون این وعده عملی نشده است و فقط 400 متر این کنار گذر اسفالت شده است
لینک کل خبر (برای مشاهده روی متن کلیک کنید):
احداث کنارگذر آران و بیدگل کابوس مردم شده است

------------------
عبور و مرور تریلرهای شرکت فولاد کویر از مناطق مسکونی موجب بروز حوادث خسارت بار برای جان و مال شهروندان می شود...
همچنین دهیاری های تابعه شهرستان آران و بیدگل به دلیل تخریب آسفالت خیابان های شهرها و روستاها از عبور و مرور تریلرهای شرکت فولاد کویر از محدوده مناطق مسکونی مردم به شدت گلایه مند هستند
لینک کل خبر (برای مشاهده روی متن کلیک کنید):
تریلر ها حق ورود به مناطق مسکونی آران و بیدگل را ندارند

------------------------------------------------------------
یک مطلب کوتاه
چند وقت پیش شبکه چهار خودمون یه مستند از غربی های کافر نشون میداد که میخواستن خون ه شون رو ازیه طرف شهر از جا بکنند و ببرن اون طرف شهر...خونه رو از جا کندن گذاشتن روی تریلی... یه جای کار هشون نگران بودند چون تریلی باید از اختلاف سطح بین پیاده رو و خیابون رد میشد و ممکن بود خونه چپه بشه! و اصلا هم نگران این نبودند که آسفالت قراره یه وزن صد و پنجاه تنی بیاد روش!...

نتیجه داستان:

 این کافرا این همه با تریلی میان خونه جابه جا میکنن و با تریلی تو شهر میگردن آخرش خدا سیل و طوفان براشون میفرسته و ما ایمان آورده ها هم با تریلی نمیایم تو شهر خونه جابجا کنیم و آسفالتمون هم اوخ نمیشه و با خوبی و خوشی زندگی میکنیم


چند مسئله:

-اول اینکه تریلر اگه از مکان های مسکونی نخواد رد بشه  ازبشه کجا باید رد؟...اونایی که 3000000000000000000000000000 پول رو غیب میکنن و یه جا دیگه ظاهر میکنن رو استخدام کردین؟

-آسفالت های کافرا اینقدر محکمه آخرش طوفان میاد همه رو خراب میکنه ولی طوفان نمیاد آسفالت های ما رو خراب کنه؟ آیا این نشان از حقانیت ما نیست؟

-پیشنهاد میکنم آسفالت های کنار گذر رو از نوع خوبش نباشه چون هم از سیل و طوفان محافظت میشیم و هم بعد دو سال میاین آسفالت میکنین و دوباره یه پولی به جیب میزنین

بچه کجایی؟ بیدگل!؟ آران وبیدگل!؟

بچه کجایی؟ بیدگل!؟ آران وبیدگل!؟

برداشت اول:


-بچه کجایی؟

بیدگل...آران وبیدگل


-کجا هست؟

نزدیک کاشان


-کجا!؟

استان اصفهان


-پس اول بگو بچه اصفهانی! خسیس موزی!

(حالت خشک زدگی)


---

برداشت دوم:


-بچه کجایی؟

آران وبیدگل 


-هان.. همون که گلابش معروفه؟

(حالت تعجب نزدیک به جن زدگی)


---

برداشت سوم:


بچه کجایی؟

-آران و بیدگل


-(خنده با نیش تا بنا گوش باز) نفت سبکتون معروفه ها!

(سر پایین همراه خجالت)...


---

برداشت چهارم:


-بچه کجایی؟

-اطراف کاشان 


-چقد این همشهریتون علی ضیا بوق هست!

-همشهری من نیست!


-تازه یه کمی هم بوقق بوقه!

-من بچه آرون بیدگلم.


-تازه یه خرده بوووق هم هست.

-من بچه آران بیدگلم.آران بیدگل خودش یه کشور جداست. مثل واتیکان! بعله!


-خب از اول بگو!


---

برداشت پنجم:


-بچه کجایی؟

بهم میخوره بچه کجا باشم؟


-بچه همینجا

چرا اونوخ!؟


-شکل حراستی هایی

پس چرا لهجه اینجایی ندارم؟


-(کمی فکر) پس حتما نفوذی! قیافه ات شبیه روس هاست. (با صدای بلند در حالی که یقه رو گرفته) عضو کدوم سازمانی؟ منافقین؟ کا گ ب !؟


-(در حالی که عرق از پیشانی می آید و لهجه از یاد رفته) کا گه به چچی؟

بیدگلیه ای!؟ ه زودتر میگفتی!


-(رها کردن نفسی که در سینه حبس شده بود)حالا چرا گفتی شکل اطلاعاتیام!؟

قیافت موزیه!


عید بیدگلی

عید بیدگلی!

عوامل  و وسایل صحنه:

یک جفت چشم و دل پاک!

یک وسیله نقلیه ترجیحا موتور(بالای ۱۲۰ سی سی)

یک باک پر بنزین آزاد(۴۰۰ یا ۷۰۰)

یک جفت خوب:

-طرز تهیه نوع اول(معروف به جوجه یا جوجو): فرد مناسب و ژل به مقدار لازم!

-طرز تهیه نوع دوم(معروف به قناری): یک گونی گچ و تهیه یک دوغ آب عالی!

یک شکم یک هفته تشنه و گشنه مانده!


بعد از مدتها سلام. بخش جدید بیدگل به زبان کاریکاتور به نام بخش سکانس های بیدگلی هست که چند ماهه به فکر راه اندازیش بودم ولی چون میخواستم تمام تغییرات رو یک جا انجام بدم منتظر موندم ..ولی خبری نشد! چند ماهه قراره نسخه جدید بلاگ اسکای راه اندازی بشه که دارای امکانات زیادی هست ولی زیادی کارشون طول کشیده. پس من خودم کم کم تغییرات لازم رو در موضوع بندی های وبلاگ ایجاد میکنم. این بخش جدید که چند ماه پیش به ذهنم رسید کاملا نوآورانه ست و توی هیچ وبلاگی مشاهده نکردید.


نوشته های این بخش به سه شکل ارائه خواهد شد...بصورت دیالوگ(گفت و گو) ، تجسم یک محیط و موقعیت و یا تلفیقی از این دو خواهد بود. درسته اسم این بخش سکانس های بیدگلی هست ولی اتنظار نداشته باشید یک نوشته ی کاملا سینمایی و سکانس گونه باشه. منتظر بخش های جدید و تغییرات جدید در این وبلاگ باشید.


تفریحگاه های جدید بیدگل

تفریحگاه های جدید بیدگل
تفریحگاه های جدید بیدگل
تفریحگاه های جدید بیدگل
بیدگل جاییه که مکان های تفریحی برای خانواده ها زیاد داره...یکیش همین فلکه پلیس که ملت شاد و خرم میرن تا ساعت 3 بامداد میشینن و از هوای تازه استفاده میکنند... البته باید از همینجا از شهرداری محترم منطقه دو بیدگل هم تشکر کنم که توی جاده قدیم بیدگل(جعده قدیم شر) هم یه میدان(فلکه) عظیم برای رفاه حال همشهریان عزیز میسازن که از فلکه چه کنم کاشون هم بزرگ تره! خسته نباشین دلاوران!

البته بخاطر اینکه کار ساخت جعده قدیم کمی (*** سال) طول میکشه مردم همیشه در صحنه بیدگل در یک اقدام خودجوش قبرستان ها رو مکانی امن و تفریحی ساخته تا خانواده های عزیز ضمن خواندن فاتحه و غیبت و فیض مضاعف از دیدن شکل و قیافه های ترگل و ورگل همدیگه، از فضای سبز هم استفاده کنند و تفریحگاهی نو ساخته اند.

--

+عید فطر من شازه حسین بودم...ملت ساعت 2 شب قلیون اورده بودن سر مزار!!

+عید فطر شازده هادی ملت دو سینی پر از تخمه آفتابگردان(انجوجک) اوردن سر قبر!!

+وقتی بچه بودم یه دوستی داشتیم خیلی چاق بود...خیلی پنجشنبه ها رو دوست داشت...پنجشنبه ها میرفت بالای هر قبر می ایستاد و لبشو تکون میداد!...عصرش هم یه پاکت پر از شیرینی و شکلات...و چند تا میوه داشت!! تازگی دیدمش پیشرفت کرده و کارای دیگه هم میکنه اونجا!!

زنبور فهیم بیدگلی

زنبور فهیم بیدگلی
زنبور فهیم بیدگلی
زنبور فهیم بیدگلی
در هر جایی مخصوصا بیدگل برای ارتباط با هر حیوان و یا دور کردن هر حیوانی یه لفض خاصی به کار میره. مثلا برای دور کردن سگ میگن: "چخه!  (Che khe)" یا برای دور کردن گربه میگن: "پیشده! (Pish de) ".  توی بیدگل اگه یه زنبوز روی یه هندونه یا خربزه و چیز شیرینی بشینه یا حتی نزدیک آدم بشه بهش میگن: "تلخه! تلخه!" و اگه از یه بیدگلی بپرسی چرا به زنبور میگی "تلخه! تلخه" جوابش این خواهد بود که زنبور روی چیزای شیرین میشینه و چیزای شیرین دوست داره وقتی بهش بگی تلخه فکر میکنه که تلخه و راهشو میکشه میره! جل الخالق! کار خدا رو میبینین...توی کدوم از این کشورهای به اصطلاح مدرن اینطور خوب زبون زنبورها رو بلد هستن؟

بیدگل و سایه+کاریکاتور مستر بین

کاریکاتور مستر بین

کاریکاتور مستربین

کاریکاتور مستربین

بیدگل و سایه
یعنی فقط توی بیدگله که یه پیاده برای اینکه توی سایه باشه از لاین سه خیابون خلاف جهت عبور وسایل نقلیه حرکت میکنه (اصلا هم خنده نداره)

+اصلا ربطی هم به فرهنگ مردم بیدگل و وضعیت خراب پیاده رو ها و بعضی مغازه های حاشیه خیابون نداره که پیاده رو تصرف کردن! چون توی این منطقه هر جنبنده ای توی این آفتاب تابستون به یه سایه ای پناه میبره


+یه مدت نیستم و مطلب نمیذارم...معلوم نیست کی برگردم


ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش  بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 3

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 3

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 3

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 3

بچه که بودم یکی از موضوعاتی که بچه های بیدگل بهش افتخار میکردند و موضوعی بود برای پز دادن بین دوستانشان این بود که بگویند علامت هیئت محله شان تا چه حد بزرگ است و چند تیغه دارد و چه وزنی دارد و از خیابان رد نمیشود و چند تن قادر به حمل آن هستند...و همچنین به خاطر دارم که من هرگز در این بحث ها شرکت نمیکردم چون کلمه علامت برای من نا ملموس بود و هر وقت میخواستم درباره فلسفه آن سوال کنم جواب قانع کنند ای نمیشنیدم و یا حتی بعضی از مواقع میگفتن که نباید سوال کنم و گناه دارد...


امروز یک نفر نظری در مورد مطلب بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 1 به این مضمون فرستاد:


تو غلط کرده ای بیدگل جدید اینجوریه ...شاید تو خانواده شما اینجوری باشه, ای آدم مغرور , برو جاهای دیگه را ببین بعدش... واقعا که, معلومه خیلی عقده ای هستی...

البته من جوابشون رو در همون جا دادم ولی بر آن شدم که چند خطی بنویسم
و تصمیم گرفتم در این پست قبلا آماده شده تغییراتی بدم و تاریخ انتشارش رو هم جلو بندازم...


شما وقتی عکس بالا رو میبینید چه برداشتی از بچه های اون زمان میکنید؟ سادگی ، جهالت، بچگی،...؟

هنوز هم این نوع برداشت ها از مذهب در بیدگل رواج داره...نگاه به ظاهر
مثلا همین نظری که در این پست نوشتم رو نگاه کنید...هنوز هم ازمذهب به شکل های مختلف برداشتی ظاهری میشه و نمیخوایم باور کنیم که این چیزا توی بیدگل وجود داره و سوء استفاده هایی از مذهب میشه
هنوزم چیزی به نام ظاهر اندیشی هست


مذهب اینه که وقتی یکی از تلفن همراهت زنگ میزنه آهنگ زنگ تلفن همراهت چیزی شبیه "...سین، سین..." باشه؟

مذهب اینه که روی شیشه عقب ماشینت بنویسی "مرگ بر فلان کس یا زنده باد فلان کس"؟

مذهب اینه که ریش داشته باشی؟

مذهب اینه که فلان کس بیاد یک ساعت روضه بخونه و اندازه یک(یا حتی چند)ماه یک کارگر پول بگیره؟(1)

مذهب اینه که موقع ولادت یک امام یک خیابون رو ببندی و وسط خیابون یک منقل بزرگ بذاری و کلی دور راه بندازی به شکلی که اگه کسی هم نخواسته باشه بایسته بالاجبار توقف کنه چون تمام خیابون رو دود گرفته و برای احتیاط هم شده بایسته چون جلو رو نمیبینه؟

مذهب اینه که موقع یک ولادت یک نوار به اصطلاح مذهبی که ریتمی تند داره رو پشت بلند گو در جلو مغازه ات یا هر جای دیگه بذاری و صداش رو بلند کنی که صداش تا هفت محله اون طرفتر هم بره؟ آیا به فکر مریزی نیستی که باید استراحت کنه؟

مذهب اینه که موقع ولادت به اسم شادی ترقه جلوی پای دیگران بندازی؟


با این کارها میخوای بگی خیلی مذهبی هستی؟ آیا در مذهب چیزی به نام نظافت نیست که مثلا موقع شربت دادن در ولادت باید لیوان خالی رو بندازی توی خیابون؟ اون کسی که زحمت میکشی شربت پخش میکنی آیا بهتر نیست بجای اون منقل بزرگ چند سطل در گوشه خیابون بذاری تا لااقل ملت لیوان ها رو وسط خیابون نریزند؟

شمایی که ادعای مذهب دارید و میگید باید موقع وضو گرفتن اول دست راست شسته بشه بعد چپ، نباید تطهیر بودن در همه بدن باشه؟ به خصوص زبان...شمایی که مسواک میزنید تا موقع خوابیدن فرشته ها بر لبان شما بوسه بزنند، آیا فکر میکنید با مسواک زدن دهان خوش بویی دارید، با وجود بد دهنی هایی که به اطرافیانتون میکنید؟
شمایی که میگید معلمی شغل انبیاست، آیا با مهربانی با دانش آموزتون برخورد میکنید؟ آیا در موقعی که به او تندی کردین بعدش ازش معذرت خواهی کردین؟ یا فکر میکنید با این کار پررو میشن؟
و این مثال ها خیلی زیاده...
و چیز هایی غیر از نماز و روزه هم در دین اسلام هست...

حرفا ها زیاد تر از این بود که حذفش کردم که بیش از این طولانی نشه.


و حرف آخر...


پیامبر انسانی کامل دارای صفات اخلاقی ویژه و برجسته‌ای از جمله، امین و امانت دار، شجاع و دلاور، صبور و مهربان ، بخشنده، دانش مبتنی بر وحی، سیمای آرام و چهره‌ی متین، تواضع و خشوع برای مومنان و خشم و شدت برای کافران، رافت و مهربانی با بیچارگان و درماندگان و یتیمان و تقدم در سلام، ایجاد حقوق برابر برای همه و تثبیت فرهنگ آزادی در جامعه، توجه به حقوق همسایه و تکریم بردگان، ایثار و مکارم اخلاق بود گویا اصلی‌ترین رسالتش، سفارش به اخلاق و ترویج خوبی‌ها بود به طوری که خطاب به مردم فرمودند: "من مبعوث نشدم مگر برای کامل کردن اخلاق". (2)
شاید دیگه چیزی به نام برده ای که در زمان پیامبر بود وجود نداشته باشه ولی هنوز کسانی هستند که اسیر نفس خودشونند.
---------
+خطاب به اون کسی که اون نظر رو فرستاده: اول اینه که من فقط در مورد شهر خودم حرف میزنم و کار به جاهای دیگه ندارم و دوم اینکه چرا همیشه ما باید کارهای بد خودمون رو با کسان بد تر از خودمون مقایسه کنیم و کارهامون رو توجیه کنیم؟ چرا نباید خودمون رو با بهتر از خودمون مقایسه کنیم و سعی کنیم از اینکه هستین بهتر بشیم


+(1) شغلی که خیلی ها فکر میکنند شغل پر در آمدیه و میگن فلان بازیکن 1 میلیارد تومن پول گرفته(برای یه سال) ...با یه تقسیم ساده میفهمیم که ساعتی 115 هزار رو خرده ای پول میگیره...کار به شهرای دیگه ندارم ولی توی جای کوچیکی مثل بیدگل فلان کس میاد برای یه ساعت روضه میخونه 600 هزار تومن دریافت میکنه...حالا چه شغلی پر درآمده؟ (به این میگن خلوص در حد لالیگا)


+(2) منبع:  http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1629277

یک بیدگلی و لهجه غلیظش

یک بیدگلی و لهجه غلیظش
یک بیدگلی و لهجه غلیظش...!
البته درست ترش این بود که چندین شهر ایران و لهجه هاشون رو مثال بزنم ولی چون میخواستم لباس ها فرق داشته باشه و تقریبا لباس های مردم شهرهای مختلف یکی هست تصمیم گرفتم جاهای مختلف جهان باشه آخه یاد یه چند نفر افتادم که یکیشون انگلیسی رو با لهجه آرونی و یکیشون هم با لهجه کاشونی میخوند

کسی میدونه دلیل عوض کردن لهجه مون چچیه؟