بیدگل به زبان کاریکاتور
بیدگل به زبان کاریکاتور

بیدگل به زبان کاریکاتور

میخندی باید...

اینجا بیدگله...

با توجه به اینکه اصلا استقبالی از این نظر سنجی نشد و فقط 6-7 نظر فرستاده شد من خودم رو جای یک فردی قرار دادم که چند خط توصیف های متفاوت از بیدگل خونده و نتیجه و خلاصه ش رو نوشته.


بیدگل دارای یک دیکتاتوری واحد نظامند هست که گروهک های کوچک مخفی مردمی اون رو به اهدافش میرسونند. کسانی که اهدافشون وابسته این نظام هست این نظام و شهر رو "آرمان شهر"ی برای مردم عادی توصیف میکنند که هر جای دیگه توسط ویروسی آلوده شده که انسان ها به خون آشام تبدیل شده اند و این مکان تنها جایی ست که آلوده نشده و باید هرطور شده از ورود بیگانگان جلوگیری بشه تا تنها مکان پاک در این کره خاکی باقی بمونند.

عده ای در پی مبارزه با این نظام هستند. از میان این عده کسانی از مبارزه با این نظام کاملا خسته شده اند و خودشون رو اسیر و آلوده این نظام میبینند بطوری که فکر میکنند دیگه جایی که به غیر از نظام باشه زندگی براشون زهرماره و عده ای که هنوز جوان هستند و قوای جوانی و افکار آزادخوانه در اونها موج میزنه از یک طرف حاضر به تسلیم شدن و تن دادن به این نظام رو ندارند و از طرف دیگه این گروه فقط بخاطر خانواده ای که در چنگال این نظام هستند ماندگار شده اند وگرنه تنها فکرشون فرار به دوردستهاست. البته تمام این گروه ها با وجود اینکه میدونند در چه نظامی زندگی میکنند و چه کمبودهایی داره موقع ماه محرم بخاطر محبوبشون "گوشت لوبیاب" دست از همه دنیا کشیده و مست و حیرانند، تا لب بر لبش بگذارند گویی که سبک بال در ابرها پای میگذارند.