بیدگل به زبان کاریکاتور
بیدگل به زبان کاریکاتور

بیدگل به زبان کاریکاتور

میخندی باید...

دانشجوی بیدگلی-قسمت 4

دانشجوی بیدگلی-قسمت 4

دانشجو+بیدگل+کاریکاتور

دانشجوی بیدگلی-قسمت 4

کلا دانشجوی بیدگلی انواع زیادی داره که به مرور زمان با رسم شکل نشون میدم!!
شاید شما هم با این نوع از دانشجوی بیدگلی روبرو شده باشید....اینا از همون با کلاس هاش هستن! بعله!

حالا بعدا بیشتر در مورد انواعش براتون میگم!


یک نظر:

با سلام و احترام؛
با زبان کاریکاتور عیب های بیدگلی ها رو هم بگید تا شاید یه خورده حداقل این جونای  دانشگاهیش که فقط ظاهر شون امروزی باطنشون .....؟ بدونند که اخلاق زیباترین و هم ترین چیزی بود که پیامبر به خاطر اون مبعوث شد اخلاق زندگی و ارتباط اجتماعی ندارن همشهری .......... دلم پره والا اگه دستت به اون مثلا بچه های بالای بیدگلی برسون پیام ما را که ستاره و باران حیف است تلف شوند والاااااااا. موفق باشی


حکایت میدان کارخونه برق بیدگل!

لطفا قبل از خواندن این داستان کارخانه برق و دور و اطراف کانون شهید بنی طبا را در ذهن خود متصور شوید :


چاله ای دریکی ازخیابانهای شهروجودداشت و مردم از وجود این چاله گله داشتند


زیرا بدلیل تاریکی خیابان بعضی وقتاآدمهای اون محل توی اون چاله می افتادند وبه شدت زخمی می شدند

بنابراین همگی تصمیم گرفتند روبروی فرمانداری شهرجمع شوندواعتراض خودشان روبگن
باکلی شعار وهیاهو بالاخره فرماندارو شهردار ونماینده شهردرمجلس بیرون اومدن وپشت تریبون قرارگرفتن.

ابتدا فرماندارشروع به سخنرانی کرد وهمه ساکت شدن.

فرماندارگفت من راه حل بسیارخوب دارم واون اینه که ما یه مرکز فوریتهای پزشکی درنزدیکی اون چاله ایجادکنیم

تاهرموقع کسی دراون چاله افتادسرعا اونو باآمبولانس به بیمارستان برسونه.مردم همگی خوشحال کف میزدندوایول میگفتن

تااینکه شهردار پاشدوروبه فرماندار کردوگفت این یه راه حل مسخره است

چون شاید تاآمبولانس اون زخمی روبرسونه بیمارستان طرف بمیره ،

بنابراین من پیشنهادمیکنم که یک بیمارستان رودرنزدیکی اون چاله ایجادبشه

که اگه کسی تواون چاله بیفته سریع برسه بیمارستان وموردمداواقرار بگیره واینجوری شانص زنده ماندش بیشتره.

دیگه مردم سرازپانمی شناختن کلی خوشحال شدن که صاحب یه بیمارستان جدید میشوند

ناگهان نماینده شهر گفت که نه فرماندار عقل داردنه شهردار.

چون ساخت یه بیمارستان حداقل۲سال زمان میبرد ومابرای الان چاره می خواهیم

مردم همگی ساکت شدن که آقای نماینده چه راه حلی داره

که نماینده گفت مااین چاله راپرمیکنیم ودرکناربیمارستان شهر یه چاله میکنیم اینجوری هم سریعتره وهم ارزانتر.


-کسانی که از مراحل ساخت و هدر دادن پولهایی که برای ساخت میدان انتهایی خیابون مختص آباد و بادمجانهای زیبای با مهندسی پیشرفته اطراف میدان که هر کسی را مبهوت خود میسازد خبر دارند، میفهمند چی میگم. البته در مقابل پولهایی دیگه ای که در جای دیگه هدر میره خیلی زیاد نیست. فقط یه چند تا گونی سیمان بوده. البته اگر حرف شاعر را گوش کنیم نباید اهمیتی برای این سیمان ها قائل بشیم. به قول شاعر که میگه:"دهان دختر زیبا تهی ز دندان است
دهان دختر زیبا تهی ز دندان است
که هر شکسته دندان بهای یک نان است
هیچ کس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
هیچ کس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر بانگ برداشتند که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است که به غیر از انسان هیچ چیز ارزان"

پ.ن:
-از این شعر برداشت میشه که باید هر شب مسواک زد چون پول یارانه ها به اندازه ای نیست که بشه باهاش به دندون پزشکی رفت.


-نان به اندازه کافی در نانوایی ها روی هم ریخته شده ولی پولی موجود نیست که زحمت بشه و بیاد نون بخره. البته دولت برای این مورد چهار هزار و اندی به ملت داد که برن نون بخرن ولی نمیدونم چرا نانوایی ها خلوته!


-البته تازگی ها قیمت دیه انسان زیاد شده. پس نباید زیاد به این قسمتش توجه کرد.

-این شعر رو هم حمید مصدق گفته.