دانشجوی بیدگلی-قسمت 3
سخن رو از اینجا آغاز میکنم...
پس از چند سخن کوتاه حاشیه-متن به اینجا میرسم که وقتی از فرهنگ در بیدگل میشه فرد دانشجوی بیدگلی به این جمله تکیه میکنه:
" ای دِه کوره فرهنگش مالِ عصرِ حجرَ. هزار سال دِگه ـَم دُرُس نِخواد شد"
شما بگید...
دیگر قسمت های این مطلب:
دانشجوی بیدگلی-قسمت 2 کلیک کنید
دانشجوی بیدگلی-قسمت 1 کلیک کنید
یه دانشجوی بیدگلی میتونه تا 11 روز برات درباره رابطه با آمریکا و نوار غزه و سوریه و روسیه و... حرف بزنه ولی درباره رشته ی خودش!
یه دانشجوی بیدگلی میتونه توی این اوضاع تحریم ای اقتصادی که اصلا در اوضاع کشور تاثیر نذاشته یه وبلاگ درست و توش از دماغ عمل کرده ماجون همسایه که عاشقش شده تا شورت مامان دوز رئیس جمهور کشور مالاگا که تازگی خریده مطلب بذاره!
یه دانشجوی بیدگلی میتونه درباره رفتن به دانشگاه های خارج(داخل خارج نه حاشیه!) حرف بزنه و همش بگه که داره اینجا تلف میشه و آخر ترم سوراخ دماغ استادی که ازش متنفر هست رو به خاطر نمره 10 لیس بزنه!
یه دانشجوی بیدگلی میتونه با خوندن مقدمه (صفحه اول) کتاب فلان دانشمند یا صاحب نظر که قبل از انقلاب از کشور فرار کرده درباره اش در مجالس خصوصی و عمومی جلسات نقد و تحلیل کتابش و علل فرارش رو ترتیب بده!
یه دنشجوی بیدگلی میتونه هیچ کدوم از این اینا رو نداشته باشه و بازم دانشجو باشه چون فقط نود درصد میتونن این خصوصیات بالا رو داشته باشن!
یه دانشجوی بیدگلی میتونه تمام این متن رو بخونه و پس از افسوس های فراوان خودش رو جزء اون 10 درصد بدونه!
------
+تصویری که برای این پست انتخاب شده بود برای پست های بعد در نظر گرفته شد!
+حداقل 20 پست آماده در چرکنویس وبلاگ منتظر انشار هستن!