تیم فوتبال شهباز بیدگل

تیم فوتبال شهباز بیدگل تیمی فراموش شده
تیم فوتبال شهباز بیدگل
تیم فوتبال شهباز بیدگل تیمی فراموش شده
سی و اندی سال پیش تیم شهباز بیدگل منحل شد و به تاریخ پیوست. تیمی که از جوانان محله فخارخانه و دروازه تشکیل شده بود. آن زمان ها امکانات چندانی وجود نداشت و تیم های فوتبال محلی در زمین های خاکی بازی می کردند. اگر مسابقه فراتر از محلی هم برگزار میشد به به علت نبود ورزشگاه به کاشان می رفتند. دو دهه و اندی از ساخت ورزشگاه تختی در آران و بیدگل میگذرد و....
بعد از این همه سال دستگاه چمن زنی آن چند گوسفنده... بعد میگن چرا جوونا میرن تک چرخ میزنن

امامزاده علی اکبر(ع)بیدگل

امامزاده علی اکبر(ع)بیدگل

امامزاده علی اکبر(ع)بیدگل

امامزاده علی اکبر(ع)بیدگل

نسب این امامزاده بزرگوار طبق اسناد موجود و نظر بزرگان محل به حضرت امام سجاد (ع) می رسد. این مطلب در تأیید مرکز کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی در قم چنین آمده است:

"این امامزاده واجب التعظیم چنانچه در تذکرة حضرت شاهزاده علی اکبر آمده، مورد تأیید می باشد و از نوادگان حضرت امام زین العابدین علیه السلام می باشد."

ادامه مطلب ...

صالح وحدت بیدگلی+چند شعر از کتاب سرودنی دیگر

صالح وحدت بیدگلی

صالح وحدت بیدگلی

صالح وحدت بیدگلی درسال ۱۳۱۳ خورشیدی درآران و بیدگل-بیدگل چشم به جهان گشود و سال های زیادی را در عرصه شعر و نویسندگی و تدریس ادبیات فاسی مشغول بود.


شاملو در کتاب «یک هفته با شاملو» درباره او می گوید :

«نسبت به صالح وحدت احساس نزدیکی می کنم، زیرا شعرهایش را در کتاب های مختلف شعر امروز خوانده ام و پاره ای از آنها مرا گرفته و زمزمه گاه و بیگاهم شده . او کم حرف اما شیرین زبان است».


دوران کودکی صالح وحدت به قالیبافی گذشت. در همان روزهای اول ورود به مکتب در اثر رفتار تهاجمی معلم او از مکتب فرار کرد و دیگر به آنجا باز نگشت. در سن ۱۵سالگی کلاس اول ابتدایی را شروع و تحصیلش را تا دریافت مدرک لیسانس در رشته ادبیات فارسی ادامه داد. در سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند به نام های کاوه و مهرنوش است
اشعار بسیاری از او در مجله هایی چون فردوسی، کلک، چیستا، دنیای سخن، آدینه و بسیاری از رورنامه هابه چاپ رسیده است.

صالح وحدت بیدگلی در ۱۳ اسفند ۱٣٨٥در اثر سکته قلبی در گذشت.


آثار منتشر شده صالح وحدت بیدگلی:

خودناشناختگی _ روایتی دیگر از حکایت شیخ صنعان  انتشارات زمان چاپ ۱٣۷٨
حروف آتشین – ترجمه ای از آثار جبران خلیل جبران انتشارات معین چاپ ۱٣٨۰
سرودنی دیگر – گزینه اشعار – نشربید گل چاپ ۱۳٨۲


آثار آماده چاپ:

برگزیده اشعار
شصت گهواره زندگی ( پاسخ به هفتاد سنگ قبر یدالله رویایی)
شعرعرفانی برای کودکان
دو منظومه
روزگار شاعر ( رمان)
دانشجوی عاشق ( رمان)
مردی با سایه اش ( داستان)
نقش زن درشاهنامه
چند شعر از کتاب سرودنی دیگر از صالح وحدت بیدگلی در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...

بیدگل و ماه رمضان

بیدگل و ماه رمضان
بیدگل و ماه رمضان
بیدگل و ماه رمضان
مردم شهر من هر روز قبل از طلوع خورشید از خواب بر میخیزند و دولا راست میشوند و جملاتی از زبانی بیگانه بر زبان می آورند که معنای آن را نمیدانند. آنها این کار را روزی پنج مرتبه انجام میدهند و به آن نماز می گویند. اگر کسی قبل از طلوع خورشید با زبان خوش هنوز در خواب ناز بسر برد و بر نخیزد او را گلد و یا پارچه آب بیدار میکنند و به میگویند:"پاشو نمازدا تو کمرد زن"

مردم شهر من کیش مسلمانی دارند. آنها چند روزی ست که از قبل از طلاع سپیده دم تا غروب خورشید نه میاشامند نه میخورند. میگویند "مامبارک(ماه مبارک،ماه رمضان) - ماروزه(ماه روزه)" است و نباید آشامید و خورد و اگر کسی بیاشامد یا بخورد کافر است(1) ولی نمیدادم چرا هر روز گوشت میخورند*! آنها یک ماه از بعضی کارهای خود دست میکشند و میگویند این ماه خداست و نباید کارهای نادرست انجام داد و باید پاک بود و باید آماده رفتن به جایی به نام بهشت شد. میگویند در بهشت همه چیز مجانی ست؛ حتی مرغ و تخم مرغ.

در طول این یک ماه روزه میگیرند و بسیار کتاب الهیشان را میخوانند و میگویند سخن الهی ست و خدا با ما از این طریق سخن میگویند و ما را راهنمایی کرده و میگویند خواندن آن ثواب بسیار دارد (و فهمیدن آن چه؟) و در جای بهتر بهشت میرویم. وقتی انسانی در حال سخن گفتن هست همه به احترام آن فرد ساکت میمانند ولی نمیدانم چرا وقتی کسی از روی کتاب آسمانیشان میخواند و کلام خدا را بر زبان می آورد بعضی سخن میگویند...

بعضی هاشان دست از کارهای قبلی خود میکشند و میگویند نباید این کارها را در این ماه انجام بدهند چون گناه دارد...ولی من منظورشان را خوب متوجه نمیشوم چون اگر این کارها اشتباه است چرا در یازده ماه دیگر از انجام آن دست نکشیده اند!؟ اگر گناه دارد پس چرا پس از این ماه هم آن کارها را انجام میدهند!؟ (2)

در این ماه نباید به مردم شهر من نزدیک شد و حرف زد چون حوصله ندارند، روزه اند...

بعضی هایشان هم در دسترس نیستند که با آنها حرف بزنیم...چون از همان طلوع تا غروب در خواب هستند...میگویند باید از خود محافظت کرد که با گناه نیوفتیم...من حرفشان را متوجه نمیشوم...تبهکاری هم وقتی که در زندان به سر میبرد جرمی مرتکب نمیشود! (3)

آنها در حرف میگویند که کینه دوزی،غیبت،دروغ و ... معصیت است و هم میگویند در این ماه نباید معصیت کرد ولی نمیدانم چرا بازم هم حرفهاشان را نمیفهمم...هم میگویند معصیت است هم انجامش میدهند...

مردم شهر من نماز میخوانند، روزه میگیرند تا به بهشت بروند...در ماه رمضان بیشتر دوست دارند به بهشت بروند ولی ماه های دیگر...

آیا نمازشان از روی عادت است یا فهم؟ اگر از روی فهم است معنی کلماتی را که به کار میبرند را میفهمند و یا به کلماتی که میگویند فکر میکنند؟ معانی کلماتی که در کتاب الهیشان آمده را هم میخوانند؟ سعی در عبرت گرفتن از آن دارند؟ روزه گرفتشان از روی عادت است؟
آیا وقتی روزه هستند به جای جسمشان از طلاع تا غروب به روح و قلبان غذا میدهند؟(4)

من حرف های مردم شهرم را نمیفهمم... مردم شهر من مردمان عجیبی هستند!

چند نکته:
-هدف من اول یادی از کودکی ام بود که با نقاشی کشیدم و بعد متن رو اضافه کردم و متن و نقاشی از هم جدا هستن
-شهر من میتونه مجاز باشه
-میدونم حرف های تکراری نوشتم
-خواهشا برداشت بدی از بند اول نکنید و سعی کنید چند بار بخونید بعد فکر کنید منظورم چی بوده
- بازم هم جای شکر داره که بعضی حداقل برای یک ماه بعضی کارها رو کنار میذارند
-----------------------
+معنی لغوی روزه:
روزه که در عربی از آن به «صَوْم» تعبیر می شود، در لغت به معنی «امساک» و «خودداری» از انجام هر کاری است.
معنی اصطلاحی روزه:
معنی «شرعی» روزه هم با معنی «لغوی» آن ارتباط دارد؛ چرا که معنی شرعی آن عبارت است از: خودداری از خوردن، آشامیدن و آمیزش جنسی به خاطر رضای خدا از طلوع فجر تا غروب آفتاب.

+روزه قبل از اسلام:
روزه عبادتی است که در تمام ادیان آسمانی و حتی برخی آیین های ساخته ی بشر هم وجود داشته است؛ مثلاً روزه در میان برهمائیان، یونان باستان، بعضی از مجوسیان، مصریان قدیم، یهودیان و مسیحیان عبادت معروفی بوده است.
ابوالحسن الندوی؛ الارکان الأربعة

+(1) امام صادق (علیه السلام) فرمود:
من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه؛
هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد – روح ایمان از او جدا می‏شود.
(وسائل الشیعه، ج ۷ ص ۱۸۱، ح ۴ و ۵ _ من لا یحضره الفقیه ج ۲ ص ۷۳، ح ۹)

+(2) از امام باقر (علیه السلام ) روایت کرده که فرمود:
ان لله تبارک و تعالى ملائکة موکلین بالصائمین یستغفرون لهم فى کل یوم من شهر رمضان الى آخره ، و ینادون الصائمین کل لیلة عند افطارهم : ابشروا عبادالله و قد جعتم قلیلا و ستشبعون کثیرا، بورکتم و بورک فیکم حتى اذا کان آخر لیلة من شهر رمضان نادوهم : ابشروا عبادالله فقد غفرالله لکم ذنوبکم و قبل توبتکم ، فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون .
((به راستى براى خداى تبارک و تعالى فرشتگانى است موکل به روزه داران که هر روز ماه رمضان تا پایان براى آنها آمرزش جویند، و هنگام افطار روزه داران را ندا زنند: که مژده گیرید بندگان خدا، اندکى گرسنه شدید و به زودى بسیار سیر شوید، مبارک باشید و مبارک کنید، تا شب آخر ماه رمضان به آنها ندا کنند: مژده گیرید بندگان خدا، به تحقیق خدا گناهان شما را آمرزید و توبه شما را پذیرفت ، "نظر کنید که در آینده چگونه خواهید بود" )).

+(3) چون روزه گرفتی باید گوش و چشم و زبانت از (هر کار) زشت و حرام روزه بگیرد و مجادله و گفتگوی بیجا و اذیت کردن خدمتکار را رها کنی و باید وقار روزه در سیمای تو نمایان باشد و روزی را که روزه دار هستی با روزی که روزه دار نیستی یکسان قرار مده.

+(4) امام على علیه السلام فرمود:
صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.
روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است

غرر الحکم، ج 1، ص 417، ح 80

*گوشت برادر خود

استاد محمد عظیمی بیدگلی

استاد محمد عظیمی بیدگلی
استاد محمد عظیمی بیدگلی
استاد عظیمی بیدگلی در سال 1308در آران و بیدگل متولد شد و از سن 10سالگی سرودن کلام های موزون و مقفی را آغاز کرد.

استاد سخن محمد عظیمی بیدگلی
از شاعران برجسته منطقه آران و بیدگل و کاشان بود که آثاری در قالب های غزل، رباعی، دوبیتی و به ویژه قصیده از ایشان برجای مانده است.

استفاده از استعاره های بدیع و ناب از ویژگی های قصیده های این استاد است.

استاد محمد عظیمی بیدگلی همچنین از ورزشکاران صاحب زنگ و به نام ورزش باستانی منطقه کاشان و آران و بیدگل است که به احترام منش و شخصیت برجسته ایشان در میان ورزشکاران لقب 'پهلوانی' گرفته است.

استاد محمد عظیمی بیدگلی صبح روز بیستم تیر ماه در سن 83 سالگی به دیار حق شتافت و پیکر این شاعر فرهیخته در امامزاده حسین(ع) این شهر به خاک سپرده شد.
---------------------------------
در رثای استاد عظیمی بیدگلی

بقا ندید اگر کس در این سه پنج سرا
نتیجه دو سه روز حیات هست، فنا

عبور کرده بسی آدم از سرای دو در
که هیچ نیست توقع ز روزگار، وفا

دمی ز ماتم یاران دلت شود پرخون
دمی به سوگ عزیزان به پا کنی غوغا

گهی اجل برباید ز ما قرار و طرب
گهی ز مرگ شود ناله ها عیان هر جا

همیشه رسم فلک بوده دشمنی با ما
دوباره نیز چنین است عهد او فردا

نشان قصه تلخی است قهر دائم مرگ
تفاوتی نکند پیر باشی یا برنا

دوباره دست اجل کرد سرنگون سروی
که بود مایه امید باغ ما تنها

عظیمی آن که حضورش به جمع اهل هنر
همیشه بود نشان صلابت و تقوا

بریده دل ز علایق به دوست بسته امید

نبوده در پی نامی و نانی از دنیا

گشود بال به سر منزل نهایی آه
که توشه ای نگرفتیم از وصالش ما

غریب زیست غریبانه رفت راه کمال
چگونه کرد توان صبر هجر یاران را

یلی به دشت سخن پهلوان ملک ادب
چو کوه محکم و پرشور همچنان دریا

دلش ز جور زمان تنگ و سینه اش پر درد
ز شرح قصه ناگفتنی مهر و جفا

نشان او ز که پرسیم بعد از این یاران
ز آفتاب جهانتاب یا شب یلدا

فراق او نتوان برد آنی از خاطر
اگر چه هست فراموشی آفت دنیا

به باغ سبز کلامش خوشیم ما زین بعد
اگر چه زرد نهال امید شد اینجا

سخن خروشد اگر تا ابد در این ماتم
ز درد کم شود آیا نه یا دوا پیدا

چه هست چاره بجز صبر در غمش ایمن
مگر خدا دهد اجری به جملگی عقبی

شعر از : آقای عباس ایمانیان بیدگلی (ایمن)
وبلاگ ترنم سکوت
http://www.tarannomsokoot.blogfa.com
-------------------
منبع متن: ایرنا
+عکس از وبلاگ وطن من بیدگل

بیدگل و سایه+کاریکاتور مستر بین

کاریکاتور مستر بین

کاریکاتور مستربین

کاریکاتور مستربین

بیدگل و سایه
یعنی فقط توی بیدگله که یه پیاده برای اینکه توی سایه باشه از لاین سه خیابون خلاف جهت عبور وسایل نقلیه حرکت میکنه (اصلا هم خنده نداره)

+اصلا ربطی هم به فرهنگ مردم بیدگل و وضعیت خراب پیاده رو ها و بعضی مغازه های حاشیه خیابون نداره که پیاده رو تصرف کردن! چون توی این منطقه هر جنبنده ای توی این آفتاب تابستون به یه سایه ای پناه میبره


+یه مدت نیستم و مطلب نمیذارم...معلوم نیست کی برگردم


ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش  بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 3

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 3

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 3

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 3

بچه که بودم یکی از موضوعاتی که بچه های بیدگل بهش افتخار میکردند و موضوعی بود برای پز دادن بین دوستانشان این بود که بگویند علامت هیئت محله شان تا چه حد بزرگ است و چند تیغه دارد و چه وزنی دارد و از خیابان رد نمیشود و چند تن قادر به حمل آن هستند...و همچنین به خاطر دارم که من هرگز در این بحث ها شرکت نمیکردم چون کلمه علامت برای من نا ملموس بود و هر وقت میخواستم درباره فلسفه آن سوال کنم جواب قانع کنند ای نمیشنیدم و یا حتی بعضی از مواقع میگفتن که نباید سوال کنم و گناه دارد...


امروز یک نفر نظری در مورد مطلب بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 1 به این مضمون فرستاد:


تو غلط کرده ای بیدگل جدید اینجوریه ...شاید تو خانواده شما اینجوری باشه, ای آدم مغرور , برو جاهای دیگه را ببین بعدش... واقعا که, معلومه خیلی عقده ای هستی...

البته من جوابشون رو در همون جا دادم ولی بر آن شدم که چند خطی بنویسم
و تصمیم گرفتم در این پست قبلا آماده شده تغییراتی بدم و تاریخ انتشارش رو هم جلو بندازم...


شما وقتی عکس بالا رو میبینید چه برداشتی از بچه های اون زمان میکنید؟ سادگی ، جهالت، بچگی،...؟

هنوز هم این نوع برداشت ها از مذهب در بیدگل رواج داره...نگاه به ظاهر
مثلا همین نظری که در این پست نوشتم رو نگاه کنید...هنوز هم ازمذهب به شکل های مختلف برداشتی ظاهری میشه و نمیخوایم باور کنیم که این چیزا توی بیدگل وجود داره و سوء استفاده هایی از مذهب میشه
هنوزم چیزی به نام ظاهر اندیشی هست


مذهب اینه که وقتی یکی از تلفن همراهت زنگ میزنه آهنگ زنگ تلفن همراهت چیزی شبیه "...سین، سین..." باشه؟

مذهب اینه که روی شیشه عقب ماشینت بنویسی "مرگ بر فلان کس یا زنده باد فلان کس"؟

مذهب اینه که ریش داشته باشی؟

مذهب اینه که فلان کس بیاد یک ساعت روضه بخونه و اندازه یک(یا حتی چند)ماه یک کارگر پول بگیره؟(1)

مذهب اینه که موقع ولادت یک امام یک خیابون رو ببندی و وسط خیابون یک منقل بزرگ بذاری و کلی دور راه بندازی به شکلی که اگه کسی هم نخواسته باشه بایسته بالاجبار توقف کنه چون تمام خیابون رو دود گرفته و برای احتیاط هم شده بایسته چون جلو رو نمیبینه؟

مذهب اینه که موقع یک ولادت یک نوار به اصطلاح مذهبی که ریتمی تند داره رو پشت بلند گو در جلو مغازه ات یا هر جای دیگه بذاری و صداش رو بلند کنی که صداش تا هفت محله اون طرفتر هم بره؟ آیا به فکر مریزی نیستی که باید استراحت کنه؟

مذهب اینه که موقع ولادت به اسم شادی ترقه جلوی پای دیگران بندازی؟


با این کارها میخوای بگی خیلی مذهبی هستی؟ آیا در مذهب چیزی به نام نظافت نیست که مثلا موقع شربت دادن در ولادت باید لیوان خالی رو بندازی توی خیابون؟ اون کسی که زحمت میکشی شربت پخش میکنی آیا بهتر نیست بجای اون منقل بزرگ چند سطل در گوشه خیابون بذاری تا لااقل ملت لیوان ها رو وسط خیابون نریزند؟

شمایی که ادعای مذهب دارید و میگید باید موقع وضو گرفتن اول دست راست شسته بشه بعد چپ، نباید تطهیر بودن در همه بدن باشه؟ به خصوص زبان...شمایی که مسواک میزنید تا موقع خوابیدن فرشته ها بر لبان شما بوسه بزنند، آیا فکر میکنید با مسواک زدن دهان خوش بویی دارید، با وجود بد دهنی هایی که به اطرافیانتون میکنید؟
شمایی که میگید معلمی شغل انبیاست، آیا با مهربانی با دانش آموزتون برخورد میکنید؟ آیا در موقعی که به او تندی کردین بعدش ازش معذرت خواهی کردین؟ یا فکر میکنید با این کار پررو میشن؟
و این مثال ها خیلی زیاده...
و چیز هایی غیر از نماز و روزه هم در دین اسلام هست...

حرفا ها زیاد تر از این بود که حذفش کردم که بیش از این طولانی نشه.


و حرف آخر...


پیامبر انسانی کامل دارای صفات اخلاقی ویژه و برجسته‌ای از جمله، امین و امانت دار، شجاع و دلاور، صبور و مهربان ، بخشنده، دانش مبتنی بر وحی، سیمای آرام و چهره‌ی متین، تواضع و خشوع برای مومنان و خشم و شدت برای کافران، رافت و مهربانی با بیچارگان و درماندگان و یتیمان و تقدم در سلام، ایجاد حقوق برابر برای همه و تثبیت فرهنگ آزادی در جامعه، توجه به حقوق همسایه و تکریم بردگان، ایثار و مکارم اخلاق بود گویا اصلی‌ترین رسالتش، سفارش به اخلاق و ترویج خوبی‌ها بود به طوری که خطاب به مردم فرمودند: "من مبعوث نشدم مگر برای کامل کردن اخلاق". (2)
شاید دیگه چیزی به نام برده ای که در زمان پیامبر بود وجود نداشته باشه ولی هنوز کسانی هستند که اسیر نفس خودشونند.
---------
+خطاب به اون کسی که اون نظر رو فرستاده: اول اینه که من فقط در مورد شهر خودم حرف میزنم و کار به جاهای دیگه ندارم و دوم اینکه چرا همیشه ما باید کارهای بد خودمون رو با کسان بد تر از خودمون مقایسه کنیم و کارهامون رو توجیه کنیم؟ چرا نباید خودمون رو با بهتر از خودمون مقایسه کنیم و سعی کنیم از اینکه هستین بهتر بشیم


+(1) شغلی که خیلی ها فکر میکنند شغل پر در آمدیه و میگن فلان بازیکن 1 میلیارد تومن پول گرفته(برای یه سال) ...با یه تقسیم ساده میفهمیم که ساعتی 115 هزار رو خرده ای پول میگیره...کار به شهرای دیگه ندارم ولی توی جای کوچیکی مثل بیدگل فلان کس میاد برای یه ساعت روضه میخونه 600 هزار تومن دریافت میکنه...حالا چه شغلی پر درآمده؟ (به این میگن خلوص در حد لالیگا)


+(2) منبع:  http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1629277

یک بیدگلی و لهجه غلیظش

یک بیدگلی و لهجه غلیظش
یک بیدگلی و لهجه غلیظش...!
البته درست ترش این بود که چندین شهر ایران و لهجه هاشون رو مثال بزنم ولی چون میخواستم لباس ها فرق داشته باشه و تقریبا لباس های مردم شهرهای مختلف یکی هست تصمیم گرفتم جاهای مختلف جهان باشه آخه یاد یه چند نفر افتادم که یکیشون انگلیسی رو با لهجه آرونی و یکیشون هم با لهجه کاشونی میخوند

کسی میدونه دلیل عوض کردن لهجه مون چچیه؟

فیلم آدم برفی اکبر عبدی

فیلم آدم برفی با بازی اکبر عبدی
فیلم آدم برفی با بازی اکبر عبدی
آدم برفی فیلم سینمایی اجتماعی - کمدی ایرانی به نویسندگی و کارگردانی داود میرباقری است که در سال ۱۳۷۳ ساخته شد اما اکران عمومی این فیلم در ایران ممنوع شد.

فیلم دو داستان موازی را پیش برده و با هم تلفیق می‌کند. ابتدا مردی ایرانی به نام عباس خاکپور (با بازی اکبر عبدی) بر صحنه می‌آید که برای گرفتن ویزای ایالات متحده به ترکیه رفته است اما موفق به اخذ ویزا نمی‌شود. از سوی دیگر زنی (با بازی آزیتا حاجیان) است که در ترکیه زندگی می‌کند و در هتل محل اقامتش کار می‌کند و نمی‌تواند به ایران بازگردد.

گروه های فشار به بهانه اکران و نمایش فیلم آدم‌برفی به سینما آفریقا حمله ور شده و در این جریان خانم بارداری که برای تماشای فیلم آمده بود دچار سقط جنین شد.

اکبر عبدی در این فیلم نقش یک زن را بازی میکند.

کارگردان و نویسنده: داود میرباقری
بازیگران: اکبر عبدی، آزیتا حاجیان، داریوش ارجمند، مهدی فتحی، پرویز پرستویی، محمدرضا شریفی نیا، سیروس گرجستانی، شهره سلطانی، محمدولی احمدلو، فرامرز روشنایی، اردشیر ایران نژاد، منوچهر علیپور، عبداله احمدی، رضا احمدوند، امیر فرمانی



اسی (داریوش ارجمند): مارک کجایی ؟

عباس (اکبر عبدی) : حول و حوش نواب .

اسی : نوابت هم خوبه آق کمال ، خوش اومدی .

عباس : اسمم عباسه ، فامیلیمم خاکپوره .

اسی : اسمت مراد ماست ، فامیلیت مرام ما

آدم برفی (داوود میرباقری)

چند روز پیش این فیلم رو دیدم گفتم پیشنهاد کنم شما هم ببینید جالبه.

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 2/5

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 2/5

-مردم بیدگل گوشت ولوبیا را نه برای شکم که جهت تبرک و نام امام حسین(ع) می خورند

-عکس دومی که گذاشتی اصلا جالب نیست و صورت خوشی نداره. خواهشا عوضش کن

-عکس پایینی که شمشیر داره جالب نیست. خودت چیزی می کشیدی بهتر بود.

-نوشتن این جور چیز ها هر چند که وجود داشته باشه کار صحیحی نیست

-به نظر من انتشار این مطالب سبب دین زدگی و اینکه مشکل از دینه در ذهن خواننده میشود و همچنین تا حدودی سبب توهین به اعتقدات میشود

-شما با این کار جدای اینکه اوضاع را بسیار خلاف این که هست نشان می دهید، همه را هم با یک چوب می زنید

این چند جمله در نظرات بیشتر توجهم رو جلب کرد و مواضع منفی در مورد عکس زیاد بود و مثل اینکه کمتر کسی توجهی به نوشته بعد از تصویر کرده و درباره متن نظری نداشته و نگفته چرا ملت بیدگل اینطوری هستن چون برای خودم هم یه سواله و با دیدن تصویر بیخیال متن شده. پس اینبار با کمی تغییر و بدون تصویر میذارمش تا بخونید:

از اونجایی که میدونید بیدگل جماعت خیلی مذهبی هست موقعی که نذری میکنه فقط به خاطر خداست...

-وقتی یه گوسفند نذر میکنه اول برای فامیل های خودش میبره و قسمت های خوب گوشتش و جگر و غیر رو هم برای خودش میذاره!

-آش نذر میکنه. با همسایه ها دور هم میپزن و کلی غیبت میکنن و بعدش هم خودشون میخورند!


-توی یه هیئتی یکی چند کیلو لوبیا نذر گوشت و لوبیای هیئت میکنه؛اون هم برای خدا و امام حسین(ع)؛ ولی اول یه سطل بزرگ اندازه یه دیگ برای خودش بر میداره طوری که حمل کردنش هم براش سخته!

یا مثلا یه بزغاله 8 کیلویی نذر میکنه و موقع غذا دادن ادعای 800 کیلو داره و باید این گوشت لوبیا رو برای تبرک برای همه ایل و تبارش ببره!

-و ...

نوع جدید نذر کردن هم چندین روز پیش دریافتم...توی یه هیئت از طرف خانواده شهید فلانی اعلام کردن که یک علامت برای این هیئت نذر شده.(برام سواله که این خانواده شهید چه فکری کردن که این کارو انجام دادن!!)


در قسمت های بعدی به بقیه موارد خلوص بالای مردم بیدگل در این چنین مسائل اشاره خواهم کرد...

توجه کنید که این موارد که گفته ام و خواهم گفت درباره همه مردم بیدگل صدق نمیکنه ولی اکثریت غالب اینطوری هستن

آیین‌ها و آداب و رسوم مردم ابوزیدآباد

آیین‌ها و آداب و رسوم مردم ابوزیدآباد و فرهنگ راژی

آیین‌های عاشورا
هر ساله طی دهه محرم، آیین‌های ویژه‌ای که به نحوی بسیار زیبا پیوند فرهنگ اصیل ایرانی را با فرهنگ ناب اسلامی به نمایش می‌گذارد، در میدان‌گاه‌های ابوزیدآباد و درب زیارت امامزاده عبدالله سلام الله علیه برگزار می‌شود.

اوج این آیین‌ها همانگونه که انتظار می‌رود در روز عاشورا است که به "آیین نخل‌گردانی" معروف است.

نقش‌ها به ترتیب از کانون به حاشیه عبارتند از:

1). پارچه مشکی به نشانه‌ی سوگواری بخش اعظم پیکره‌ی نخل را می‌پوشاند.

2). حاشیه نازک سبزرنگ پارچه‌های سبزی است که با آن یال‌های نخل را به نشانه‌ی سیادت و آقایی آل علی علیهم السلام می‌پوشانند.

3). پیشانی سرخ‌فام نخل به نشانه خون ریخته‌ی سیدالشهدا در راه عدالت و خداباوری، آمیزه‌ای از کرک‌هایی است که نخل‌آرا با دقت و حوصله آنها را در پیشانی و دنباله‌ی این نخل بزرگ و سنگین چوبی چیده است. این کرک‌ها حاصل کار پرمشقت زنان و دختران قالیباف این منطقه است.

4). مجموعه‌ای از دیرک‌های چوبی زیر نخل امکان برداشتن این پیکره‌ی سنگین، آوردن آن از حسینیه به میدان‌گاه، گرداندن آن در میدان‌گاه و سپس برگرداندن آن به حسینیه را روی دستان مشتاق فراهم می‌کند.

5). مخروط‌های روی پیشانی نخل، کلاهخودهایی برنزی است که بر پیشانی و دنباله نخل چیده می شوند و نشانه دلاوری و رشادت امام و یاران شهید همراه ایشان است.

6). میان کلاهخودها، اسپندان‌های آویخته دیده‌ی شورچشمان و بدخواهانی را نشانه می‌رود که پس از هزار و چهارصد سال شاهد جوشش فزاینده‌ی مهر و دلبستگی توده‌های مردم به آل علی علیهم السلام هستند.

7). سرانجام اگر بیرونی‌ترین و آخرین متن تصویر، چهره‌ی جمعیت سوگوار و بهم فشرده‌ای است که با دیدگان اشکبار پیکر امامشان را بدرقه می‌کنند.

نقش‌های منتظم و کانون‌گرای موجود در نماد فرهنگ و آیین گویش‌وران راژی، نشان از پیوند باشکوه آیین انسان‌ساز امام حسین علیه السلام و فرهنگ ستوده‌ی ایرانیان دارد

آیین عروسی
بیشترین آثار بجای مانده از آیین‌های جشن بویژه مراسم عروسی را به نظر می‌رسد در روستاهای دورتر مانند قاسم‌آباد باید جستجو کرد.

آیین آب‌شنجان (اوشنجو)

این آیین بسیار زیبا ریشه در باورهای ایرانیان از پیش از اسلام و آیین زرتشت دارد. استاد شهید مرتضی مطری در کتاب گرانسنگ «خدمات متقابل اسلام و ایران» یادآور می‌شوند که زرتشت بر پایه روایات موجود از جمله پیامبران الهی بوده است که مانند بسیاری دیگر از پیامبران دیگر آیین او پس از ایشان دگرگون شده است.

درآیین آب‌شنجان که به واقع اقلیمی ـ دینی است هر بامداد بویژه بامداد روزهای آدینه، کف خاکی یا آجرین حیاط‌های خانه‌های کهن و نیز کوچه‌ها با آفتابه‌های مسین و جاروهای بلند فراشی توسط مادران و دختران چادر به کمربسته آب‌فشانی می‌شود و پس از آن که بوی خوش زمین و کاهگل آب‌خورده، فضا را برای رهگذران و ساکنان معطر کرد، با دود سفید اسپند برخاسته از مجمرهای کوچک مسین آذین می‌شود.

سلام‌های بلند و گرمی که میان برگزارکنندگان آیین و رهگذران، کوچه‌ها را فتح می‌کند؛ به رهگذر طراوت و به آن مادر صبح‌خیز قوت می‌بخشد. دریغ که هجوم فرساینده‌ی زندگی شهری و ماشینی چون آفتاب سوزنده‌ی کویر، شبنم شفابخش این رسوم دیرین را هر روز برمی‌چیند و جای آن را خاکروبه بیگانگی و تعارفات خشک می‌پاشد.

آیین هاها
این آیین پس اذان و نماز شامگاه در ده روز آغازین ماه رمضان برگزار می‌شود.

منبع:روجگان

نام دیگر عزرائیل در بیدگل!

نام دیگر عزرائیل در بیدگل!
نام دیگر عزرائیل در بیدگل!
نام دیگر عزرائیل در بیدگل!
مدتی هست که در بیدگل مرگ و میر بسیار زیاد شده و اکثرا هم بر اثر تصادفات داخل شهر یا بیرون شهری ست که جوانان را به کام مرگ میکشد.

اینقد مرگ و میر زیاد شده که در هفته پیش در یک روز همزمان تشییع جنازه 4 نفر بود!

----
+میزان مرگ و میر تصادفات در ایران از میانگین جهانی کمتر است
سردار اسکندر مومنی، رییس پلیس راهنمایی و رانندگی، روز سه شنبه(19/02/1391) در حاشیه سومین همایش ترافیک و ایمنی در هتل المپیک تهران در گفت وگو با خبرنگاران افزود: بر اساس میانگین جهانی به ازای هر ده هزار وسیله نقلیه 9 نفر کشته وجود دارد، گفت: در سال 90 در ایران به ازای هر ده هزار وسیله نقلیه 2/8 نفر کشته شدند که از میانگین جهانی کمتر است.

وی با بیان اینکه این آمار در سال 1389 به ازای هر ده هزار وسیله نقلیه 11 نفر بوده، خاطر نشان کرد بر اساس آمارها در سال 90 حدود سه نفر کاهش در این زمینه داشته ایم.

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 2

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 2
بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 2
بیدگل+نذری

از اونجایی که میدونید بیدگل جماعت خیلی مذهبی هست موقعی که نذری میکنه به خاطر خداست...

مثلا وقتی یه گوسفند نذر میکنه اول برای فامیل های خودش میبره و قسمت های خوب گوشتش و جگر و غیر رو هم برای خودش میذاره

----
+یک ماجرای بیدگلی...
چند سال پیش یه بیدگلی میره خونه ی خدا و اونجا با زبون دهی به خدا میگه:"با این همه مشکلاتی که سرم ریختی من از سرت گذشتم تو هم از سرم بگذر"!

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 1

بیدگل و درصد خلوص زیاد قسمت 1
بیدگل+هیئت
چه تصویری در ذهن شما با این کلمات تداعی میشه؟
من یاد گوشت لوبیا(ب) و محرم بیدگل می افتم و حرفی که وقتی من بچه بودم بهم میزدن...وقتی صدای هیئت میومد همه بلند میشدن برن ببینن و به منم میگفتن بیام...منم وقتی در جواب میگفتم نمیام ببینم میگفتن گناه میکنم که نمیرم هیئت ببینم...حالا پسرای جوون بیدگل برای ثواب در هیئت شرکت میکنن و ملت هم برای ثواب میان هیئت ببینن!

کارگری در شهرک سلیمان صباحی بیدگلی

شهرک سلیمان صباحی بیدگلی و کارگرانِ...

واقعا زشته بگین تجلیل از کارگر بگین همایش پر کردن جیب یک عده ای. با با جون اهدا فتون هم مسخره است. بذارین براتون بهتر بگم. یکی فکریه چه طوری پول به جیب بزنه میاد طرح تجلیل از کارگر را پیاده میکنه. بعدش از هر شرکتی بابت هر کارگر پول میگیره چهار تا تندیس زپرتی هم درست میکنه . چهار تا بنر زپرتی تر هم چاپ میکنه . میزنه تو شهر و شهرک.

چند تا سوال

1. چه هدیه ارزش داری به کارگر فلک زده که بحساب برتر شد دادین پول اون هدیه رفت تو جیب کی.

2- چرا فقط چند تا شرکت خاص کارگراشون را لیست دادند. 

بابا جون برین ($) بچرونید چهار تا بنر هم از ..هاتون چاپ کنید . والا اونم سود داره چرا با دغلکاری دنبال منفعت خودتونید. البته این مطلب را از زبان یکی از اون برتر شده های اون همایش کذایی نوشتم. مسولینی که سرتون را زیر برف کردین . با پول مردم سعی کنید به نحو احسنت کار کنید از اون چند میلیونی هم که یکی به جیب زد. یه خورده اش را بگیرین چند تا ربع بگیرین بدین بهشون. ضمنا این مطلب را بزرگ بزارین تو وبلاگ شاید یه عده ای حیا کنند. با نام مقدس کارگر جهت منفعت شخصی خودشون بازی نکنند. یکیش را هم چاپ کنید بر تو پیشونی مظفری و بقیه نصب کنید. از وبلاگ خوبتون هم خیلی تشکر می کنم مخلص شما.....


این مطلبی بود که دیروز فردی با نام کارگر برتر بدبخت فلک زده در بدر آس و پاس فرستاده بود