با تشکر از همشهری،صاحب وبلاگ روزنوشتــــ ـهآیِ من که چند مورد را ایشان ذکر کردند.
موضوعات مرتبط با این مطلب (برای مشاهده مطلب بر روی آن کلیک کنید):
عقاید خرافی مردم بیدگل-قسمت۲منبع: خبرگزاری فارس
|
|
به گزارش خبرنگار ایمنا از آران و بیدگل، مردم آران و بیدگل در گذشته دور و بر اساس تقویم تاریخ ایرانیان باستان ماههای سال را سی روز حساب میکردند و یک سال را ۳۶۰ روز و پنجروز باقیمانده را جدا نگه میدارند و آن را پنجه یا پنگه مینامند.
بر این اساس، بیست و پنجمین روز بهمن ماه در تقویم، رسمی شب اول اسفند به شمار می رود که در فرهنگ عامیانه آران و بیدگلی ها آن را شب اسپند رعیتی مینامند.
مراسم شب اسفندی و یا همان اسپندگان نزد مردم آران و بیدگل بسیار گرامی بوده و هست.
مردم این خطه کویری عقیده دارند در شامگاه ۲۵ بهمن، حتما باید پلو بپزند.
در این شب مردم اگر خروس و یا مرغی در خانه داشتند سر می بریدند و با نخود طبخ می کردند و برنج بار می گذاشتند.
در
شب اسفندی، کسبه آران و بیدگلی اگر شاگرد و یا کارگری داشتند، مقداری برنج
و روغن به آنان می دادند تا رسم دست و دلبازی کویریان را در این شب نیک به
جا آورند.
سنت هدیه برنج و روغن و برخی مایحتاج زندگی در این شب هنوز
در فرهنگ مردم آران و بیدگل زنده است و خانواده های متمکن به دیدار
مستمندان و سالمندان می روند و با تقدیم هدایا، شادی را به خانه آنان می
برند.
تازه دامادهای آران و بیدگل نیز در این شب، با مراسمی ویژه
هدایایی بسته به وضعیت مالی خود شامل قطعه طلا، پارچه، کفش و همچنین مقداری
برنج و روغن و سبزی به عنوان اسفندی برای همسرشان می فرستادند.
این
هدایا بر روی تحته چوبی به نام پاتنی یا طبق قرار می گرفت و مردی آن را به
روی سر خود می گذاشت و به همراه یک گوسفند زنده به خانه عروس می برد.
مغازه داران در این شب محل کسب خود را چراغانی میکنند و آجیلفروشان برای اسپندی آجیل درست میکنند.
شب اسفندی برای مردم آران و بیدگل پیام آور بهار است و بوی خوانچه های نقل و نبات و بوی چادر نماز سفید نو عروسان می دهد.
مراسم ویژه شب اسپندی در آران و بیدگل نمادی از به یاد مستمندان بودن، عاشق انسان ها و انسانیت بودن است.
منبع:خبرگزاری ایمنا
در زمان های قدیم در ایران و کلا در جهان چون مردم سوادی چندانی نداشته اند عقایدی خرافی و در ذهن آنها شکل میگرفته است که مردم قدیم بیدگل هم از آن مسنثنا نبوده اند. مثلا مردمان قدیم دلیل زلزله را این میدانسته اند که زمین بر روی شاخ گاوی است و وقتی گاو سرش را تکان میدهد زمین به شاخ دیگر گاو میرود و زلزله صورت میگیرد. من چند تا از باورها و عقایدی که هنوز هم تعدادی از مردم بیدگل به آن اعتقاد دارند را در اینجا ذکر میکنم. من در پی علت این باور ها بودم که توانستم دلیل چند تا از آن ها را پیدا کنم ولی اکثرا این باورهای مردم قدیم بر پایه خرافه بوده است. من چند تا از باور ها را جمع کرده ام که هر موقع تا10 شود در اینجا میذارم. این هم 10 تای اول...
اگر کسی دلیل چند تا باور هایی که مردم بیدگل دارند را میدونه و یا به غیر اینهایی که من نوشتم باور دیگری که مردم بیدگل دارند به ذهنش میرسه در قسمت نظرات وبلاگ به اطلاع من برسونه...ممنون.
1-هرکسی نان سوخته نخورد به کربلا می رود.
توضیح: در زمان های قدیم مردم بیدگل بسیار مذهبی بوده اند و یکی از آرزوهایشان هم رفتن به کربلا بوده و اولا بخاطر اینکه در قدیم نان به مقدار فراوان وجود نداشته و ثانیا نمیخواستند که اصراف بشود این باور در ذهن مردم شکل پیدا کرده است.
2-هر کسی که ناخن را بسوزاند دیوانه می شود.
3-در شب نباید ناخن را کوتاه کرد.
توضیح:در زمان های قدیم به علت وجود نداشتن برق و روشنایی کافی برای هر خانه در شب این باور در ذهن مردم جای گرفته چون اگر ناخن در تاریکی به زمین بریزد ممکن است در غذای افراد خانواده ریخته شود و آنها مریض شوند.
4-موی ریخته شده سر را باید در پاشنه در ریخت.
5-ناخن را باید در خاک چال کرد.
6-اگر در غروب دو خواهر با هم کوچه را جاروب کنند سر مادرشان هوو می آید.
7-جاروب کردن در غروب بد است.
8-پسر جوانی که در کوچه سوت میزند،وقت ازدواجش شده است.
9-هر کسی که دندان هایش فاصله دارد کینه توز نیست.
10-کسی که دوبار متوالی عطسه کند عمرش زیاد می شود.
موضوعات مرتبط با این مطلب (برای مشاهده مطلب بر روی آن کلیک کنید):
عقاید خرافی مردم بیدگل-قسمت۲
ماه گرفتگی و خرافه در بیدگل قدیم!
ماه گرفتگی یا خسوف زمانی اتفاق می افتد که ماه در فاز کامل و در حال عبور از بخشی از سایه ی زمین باشد. سایه ی زمین در واقع از دو ساختمان مخروطی شکل درست شده است که یکی در داخل دیگری قرار دارد. بخش خارجی یا نیم سایه ای منطقه ای است که زمین فقط قسمتی از پرتو های خورشید را مسدود می کند و مانع از رسیدن آنها به ماه می شود.در مقابل بخش درونی یا قسمت سایه، ناحیه ای است که زمین مانع از رسیدن تمام پرتو هایی می شود که از خورشید به ماه می رسد قاعده ی این مخروط مقطع زمین و طول متوسط آن 0 138000 کیلومتر است، طول این سایه بر اثر تغییر فاصله ی زمین از خورشید تا حدود 40000 کیلومتر تغییر می کند.
***از قدیمی ها شنیدم که زمان های قدیم خرافه های بسیاری بودی و یکی از اونها درباره ماه گرفتگی و خورشید گرفتگیه....زمانی که در بیدگل قدیم میدیده اند که ماه سیاه شده و یا خورشید سیاه شده ظروف مسی خودشون رو بر میداشته اند و به پشت بام ها میرفته اند و با چوب به آن ها ضربه میزدد و بر این عقیده بوده اند که اژدها درحال بلعیدن ماه است و با این صدا میترسد و ماه را رها میسازد...و بعد ها فهمیدند که این یکی از نشانه های خداوند است و باید برای آن شکرگزار بود و برای آن نماز خواند...!