بیدگل به زبان کاریکاتور
بیدگل به زبان کاریکاتور

بیدگل به زبان کاریکاتور

میخندی باید...

گذری بر شعر و شأن موبد بیدگلی- دکتر عبدالله محدی محب قسمت 1

در اینجا مطلب به طور مختصر مطالبی از کتاب "گذری بر شعر و شأن موبد بیدگلی" نوشته ی "دکتر عبدالله محدی محب" نوشته شده است که امیدوارم مورد استفاده همه قرار بگیرد و بیشتر با این شاعر گران قدر آشنا شوید.


http://it-aranbidgol.blogsky.com


عبدالعلی موبد بیدگلی اهل شهرستان آران و بیدگل واقع در استان اصفهان روزنامه‌نگار و شاعر مشروطه خواه بود.


موبد تحصیلات دینی خود را در نجف و تهران گذراند، در انجمن سری آزادی‌خواهان برای رهایی ایران از استبداد تلاش کرد و پس از به توپ بستن مجلس در سفری به روسیه در مطبوعات این کشور اعتراض خود را به دفاع دولت آن کشور از دوام استبداد در ایران انعکاس داده و نگرانی حاکمان پطروگراد را برانگیخت.

موبد بر ادبیات فارسی و عربی و تاریخ ایران باستان تسلط داشت، زندگانی درویش‌گونه‌ای داشت و تبحر او در شعر را نیز (آن‌چنان که در اشعار پر شمارش هویداست) بسیاری ستوده‌اند.


منم پارسا موبدپارسی گوی     زتخم کیان از تبار اطائب

شیخ عبدالعلی موبد بیدگلی از چهره های تاثیرگذار فرهنگی سیاسی یکصد ساله اخیر ایران است. شهرت این شاعر و ادیب دانشمند در تاریخ مشروطیت ایران بیشتر به علت مبارزات و مجاهدت های او در روسیه و در دوره استبداد صغیر است. وی توانست با تبلیغات خود علیه محمدعلی شاه و انتشار سخنرانی هایش در مطبوعات رو سی و انگلیسی توجه اندیشمندان و سیاستمداران را به اختناق حاکم در ایران در آن دوره سیاه جلب نماید. این نوشته مروری است بر زندگی علمی ، سیاسی و ادبی او.


مقدمه
گذشت بیش از یکصد سال از تاریخ مشروطیت ایران و طلوع جمهوری اسلامی در ربع اخیر آن و ظهور شخصیت های ممتاز جهانی وبه طبیعت خود باعث رنگ باختن بخشی درخور توجه از حوادث و چهره های تاریخی درحافظه مردم این مرز و بوم گشته است. غبار فراموشی به سنت روزگار چنان چهره ها و جریان های تاریخی را می پوشاند که چه بسا در مواردی بازخوانی و شناسایی آنها حتی برای متخصصان امر هم دشوار و گاهی ناممکن می شود . این امر بی تردید واقعیت تلخی است که البته در فصل آسیب شناسی فرهنگی جوامع قابل بررسی و ریشه یابی است .
شهر کاشان و قریه های وابسته به آن در گذشته روزگار بستر ظهور و بالندگی شخصیت هایی بوده است که نمی توان تاثیر آنان را برشکل گیری و جهت یابی جریانات تاریخی ، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نادیده انگاشت یا خرد شمرد.
مقاله پیشرو  به بازشناسی چهره و شخصیت علمی ، ادبی و سیاسی مردی می پردازد که دست کم در دو مقطع پیوسته از تاریخ مشروطیت ایران و در شکل یابی حوادث آن دوران نقشی اغماض ناپذیر داشته و نامش در کنار بیدارگران فرهنگی آن دوران چون میرزا حسن رشدیه و حاج شیخ هادی نجم آبادی رقم خورده است. نام موبد بیدگلی در دوره ظهو ر انجمن های سری پیش از پیروزی جنبش مشروطه خواهی و تلاش های آنان بین سال های 1317 تا 1324 هجری قمری و دوره استبداد صغیر از ذی القعده 1325 تا جمادی الثانی 1327 هجری قمری و فتح تهران جزیی از تاریخ است که در نقاط ویژه ای بر سر راه پژوهشگر ظاهر می گردد. بیگمان آگاهی برسیر ورشد و بالندگی ایشن شخصیت ها می تواند برای همه سودمند باشد. سعی نگارنده این است که چهره موبد بیدگلی از زیرغبار ابهامات شناخته شود ولیکن از بعضی از جهات همچنان تیرگی پرده ابهام مانع از دیدن واقعیت آنچنان که بوده است می گردد .
دراین جا دست استمداد ما به سوی گنجینه دانش پژوهشگران تاریخ معاصر داریخ دراز و در تمنای
گرفنتن آگهی های بیشتر و در زوایای ناگفته زندگی این چهره ادبی و فرهنگی در یکصدساله اخیر است.
نام و نشان:
پدرش محمد باقر و جدش عبدالعلی است و طبق سنت معمول نام او را هم به یاد نام نیایش عبدالعلی نهادند.
زاد بوم
 عبدالعلی در بیدگل زاده شده است. جایی که سیدابوالرضا راوندی در قرن 6 و شمس الدین محمدبن قیس رازی در قرن 7 از آن به عنوان ویگل یاد کرده اند. ( دیوان سیدابوالرضا راوندی ، ص 84  و المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 230 ) . ولی طبق اسناد معتبر و وقف نامه های تاریخی از همان زمان ها نیز  به بیدگل شهره بوده است ( تعلیقات تاریخ کاشان ص 473 ) . و برابر  گزارش تاریخ کاشان از قراء معتبره و از قصبات معظمه گرمسیر است که در دامنه بندریگ بین شمال و مشرق کاشان واقع شده است .           ( تاریخ کاشان ص 32).
ازدیرباز مردم آن به زیرکی و ذکاوت معروف بوده اند . ( قم نامه ص 298). و شاعر بلند آوازه دوره بازگشت ادبی صباحی بیدگلی از این قریه برخواسته است و با این بیت زیبا نام بیدگل را در تاریخ ادبیات ایران جاودان ساخته است :
   وطن به بیـــدگــــل اما کسی ندیده صباحی            به دست دسته گل یا به فرق شاخه بیـــدم
**
مؤبد و شعر
  بی گمان شیخ عبدالعلی سرودن شعر و تجربه شاعری را در دوران جوانی آغاز کرده است، برابر گزارش وصاف بیدگلی وی در برهه ای از زمان تخلص شعری (صبح نخست)را برای خود برگزیده بوده است.(چراغان،ص34) این انتخاب با توجه به مفهوم کم وبیش منفی آن در ادب فارسی می تواند فروتنانه تلقی شود، چه این گونه می نماید که شیخ عبدالعلی تخلص مزبور را از این بیت زیبا وبه قول دوست فاضل ما جناب راستگو حافظانه خواجه شیراز گرفته باشد:
       به صدق کوش که خورشید زاید از نفست                      که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
(دیوان حافظ راستگو  ص74)
  و بعید است که به گفته کسانی چون نزاری قهستانی نظر داشته باشد که گفته است:
بساز با خود و گر مدعی زند دم صدق      غلط مشو که چو صبح نخست کذاب است
**

از این پس موبد از هر فرصتی در آثار خود سود جسته است تا ارادت خویش را به مراد خود ابراز دارد ، وی در چکامه ای بلند در شأن حضرت ولی عصر – علیه السلام – به بهانه ای عنان سخن را رها کرده و دامنش از دست برفته و گفته است :
مرد حق آنکه ندارد طمع شوکت و مال
نگذارد که نمایند سرو دستش بوس
شیخ آیین به حق هادی نجم آبادی است
که نکرده است به دل مهر جان را مغروس
نه شد از کرنش مردم به حضورش خرسند
نه ز دشنام ار ازل شده غمگین و عبوس
( هنایش خرد ، ص 75)
و در جایی دیگر در چامه ای هنرمندانه در ستایش حضرت رسول – صلی الله – سروده است :
هر که فرمانش پذیرفت و خودی یکسو نهاد
آنچنان شد تا نبیند کس  کجا باور کند
آنکه آگاهی ز حال شیخ هادی باشدش
از ره قطع و یقین تصدیق پیغمبر کند
موبد او را دید و ریب و شبهه اش در دل نماند
زین سپس کی گوش بر گفتار دعوت گر کند
 ( هنایش خرد ، ص69)
**

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد