بیدگل به زبان کاریکاتور
بیدگل به زبان کاریکاتور

بیدگل به زبان کاریکاتور

میخندی باید...

سلیمان صباحی بیدگلی قسمت1

مولانا سلیمان صباحی بیدگلی

سلیمان صباحی بیدگلی

سلیمان صباحی بیدگلی یکی از شعرای نامی قرن دوازدهم هجری و اهل آران و بیدگل از شهرستان های استان اصفهان بوده، که در نهضت ادبی و تجدید شیوه متقدمین، سهم فراوانی داشته است. صباحی با آذر بیگدلی و هاتف اصفهانی معاشر و مصاحب بود و در غزل سرائی نیز مانند آنها از سبک عراقی پیروی می‌کرد و در این زمینه آثاری از خود باقی گذاشته‌است.


توجه: ضمن تشکر از آقای محمد از حسن توجهشون...باید بگم که پیشنهادشون بررسی خواهد شد.

شهرت صباحی بیشتر در رشته مرثیه سرائی خاصه، یافتن ماده تاریخهای مناسب و ممتاز است. در دیوان او، مقدار کثیری ماده تاریخ در هر موضوع و مطلبی دیده می‌شود.


گاه در تاریخ فوت اشخاص و گاه در بنای مسجد یا عمارت نو بنیاد و گاهی برای جشن‌ها و عروسی‌های معاصرین خود، ماده تاریخ‌های بر جسته‌ای یافته‌است. صباحی، قصاید مفصلی نیز به همان شیوه عراقی، در باره رسول اکرم (ص) و خاندان نبوت به رشته نظم کشیده و مراتب خلوص نیّت و ایمان خود را ظاهر ساخته‌است.


نام صباحی حاج سلیمان واز آثار مشهور او چهارده بند مرثیه‌ای است که به اقتضای محتشم کاشانی در شهادت حسین ابن علی علیه السلام سروده و بر همه ترکیب بندهای که بعداز محتشم ساخته‌اند مزیت دارد.


عمر وی بیش از هفتاد سال بوده و وفات او در حدود سال ۱۲۱۸ هجری قمری اتفاق افتاده‌است .


فتحعلی خان صبای کاشانی استاد بزرگ دوره قاجاریه، از شاگردان و دست پروردگان صباحی بود و قصایدی در مراتب سخنرانی و فضایل او سروده‌است .



مقبره شاعر

مقبره این شاعر دوران زندیه در بیدگل قرار دارد و به تازه گی توسط هیئت امنای مردمی بازسازی و با گنبدی که یادآور معماری دوران زندیه است توسط مهندس مجید ستاری طراحی شده است. آقای رمضانعلی حیرانی یکی از کوشندگان اصلی در راه بازسازی مقبره می باشد . غزل صباحی بیدگلی که روی سنگ مزار او نقش شده است چنین است :

مکش به­ خون پر و بالم که من هرآن­چه پریدم

                                               به غیـر گوشه­ ی بامـت نشـیمنی نگزیـدم

هـزار دانـه فـشاندنـد و رامـشان نشـدم مـن

                                               هـزار سـنگ به بالـم زدی و مـن نپریـدم

نـدیدم آن­که توانـم بـه او گـریختـن از تـو

                                              که بود دام تو گسترده هر طرف که دویـدم

نظّاره­ ی گل و گشت چمن به مرغ­ چمن خوش

                                              که مـن به دام فـتادم، چـو زآشـیانه بریـدم

سـزد اگـر نفروشـم غـم تو را بـه دو عـالـم

                                              که نقد عمـر ز کف دادم و غـم تو خریـدم

مرا به جرم چه کردی برون ز گلشن کـویت؟

                                           بری ز نخل تو خوردم؟گلی ز شاخ تو چیدم؟

وطـن به بـیدگل امّـا کسـی ندیـده صـباحی

                                        به دست، دسته­ ی گل، یا به فرق، سایه­ ی بیدم


منبع: گلهای جاویدان حبیب الله نصیری فر. ص ۴۳۹ و ۴۴۰

-------------------------------------------------------------------------------

عکس های مقبره سلیمان صباحی بیدگلی


: (موضوعات مرتبط با این مطلب (برای مشاهده مطلب بر روی آن کلیک کنید

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 25 - آبان‌ماه - 1390 ساعت 18:04

جناب اقای بهروز از اینکه در باره سلیمان صباحی بیدگلی مطالب وعکسهایی را قرارداده ایدبسیار خرسندم خدا قوت به شما بدهد که در راه شناسایی افرادی که در راه اعتلای فرهنگ دینی و ملی مردم کوشیده ند تلاش می نمایید از اینکه نوشته اید مهندس فرزانگان در راه بازسازی مقبره کوشید ه انداز کجا در اورده اید و چه مدرکی دال بر آن دارید خواهشمندست در صورت امکان بعد از بر رسی اصلاح نمایید

این چیزی بوده که به من اطلاع داده شده...اگر شما مدرکی خلاف این موضوع و اطلاعات بیشتری از این ماجرا دارید به من اطلاع دهید تا در اختیار عموم قرار دهم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد