بیدگل به زبان کاریکاتور
بیدگل به زبان کاریکاتور

بیدگل به زبان کاریکاتور

میخندی باید...

خاطرات بیدگلی-با مختصر ذوق

خاطرات بیدگلی-با مختصر ذوق

خاطرات بیدگلی

خاطرات بیدگلی-با مختصر ذوق

یادش بخیر کودکی و بازی هاش:
خصوصا بازی کارنکی یا بو نوعی همون ماجون شدن....
متأسفانه یکی از خاطات دوران کودکی این بود که تموم بجه های کوچه برای همدیگه یه صفت داشتند یعنی بعضیاشون رو به اسمی دیگه صدا می کردن مثلا:عزراییل و لبو و شهریار و رادیو چاخان...
از خارات دیگر کودکی من فوتبال انگشتی بود یعنی با انگشتم یه توپ درست می کردم بعد با همون انگشتای دست فوتبال می زدم...
بازی فوتبال که توی کوچه یا زمینهای اطراف خونه انجام میشد...بازی یه گله که همون دریب تو گل بود...
مسابقه هایی که بین دوتا تیم از دوتا کوچه برگزار میشد....
پشت دامداریه...
آتش کردن کنار کوچه تو یه پیت حلبی...
بازی هفت سنگ...یه خاطره ماندگار برای تیم فوتبال درست کردن بود تا پول رو هم بذاریم یه توپ گلکاپ بخریم...یادش به خیر...ممنون که یاد گذشته کردی
راستی این کاریکاتور ملخ خیلی جالب بود وقتی به پاش یه نخ می بستیم تا بپره و ما دنبالش بدویم.تقریبا همون کاغذهوایی(بادبادک) هم جالب بود که با روزنامه و کاغذ و سریش می ساختیم البته بگم که من ارزوش به دل موند که یه کاغذ هوایی درست کنم که خوب باشه همش یا بد درست می شد یا به هوا نمی رفت...

خاطرات بیدگلی-با مختصر ذوق(قلمدان):

http://www.ilbt.blogfa.com

------------------------------------------

منبع تصویر استفاده شده:لینک