شاعره آران و بیدگلی رتبه دوم جشنواره ملی خلیج فارس را بدست آورد

آران و بیدگل- 'سارا سادات باختر' شاعره آران و بیدگل رتبه دوم جشنواره ملی خلیج فارس را بدست آورد. این شاعره جوان روز یکشنبه اظهار داشت: این انتخاب به دلیل ارایه یک قطعه غزل -مثنوی در این جشنواره با موضوه خلیج فارس بوده است. 'سارا سادات باختر' گفت: این قطعه در بخش ویژه به عنوان اثر برتر شناخته و رتبه دوم جشنواره ملی خلیج فارس را کسب کرد. وی گفت: دو هزار و 999 اثر از 740 شاعر از سراسر کشور در این جشنواره با یکدیگر به رقابت پرداختند. وی خاطرنشان کرد: مراسم اختتامیه این جشنواره روز جمعه بر روی اسکله 'بحرکان' هندیجان در دل آبهای نیلگون خلیج فارس قرار دارد، برگزار شد. 'سارا سادات باختر' کسب رتبه های اول در جشنواره های ملی 'کوثر هستی' ، 'انتظار' ، 'ضیافت نور' ، 'یاد و یادگار' و 'نماز' را در کارنامه دارد. از این شاعره آثار متعددی در قالب شعر کلاسیک، غزل و شعر سپید در موشوعات آیینی، مذهبی و دفاع مقدس بر جای مانده و هم اکنون مجموعه شعر 'مشکات' را در دست چاپ دارد.
منبع: ایرنا

برای مشاهده بعضی از اشعار وی به ادامه مطلب رجوع کنید

نگذار بعـد از تو، غمــت، دنیــای مـــن باشد                           
پــایــیـــز ، فصـــل آخـــر فــردای مــن باشــد
با هیچکس این درد را قسمت نخواهم کـرد         
غم هم نمی خواهد که یک شب جای من باشد
حتی شقایق های این غربــت نمـی خواهــند         
یاد تو در هر گوشه ی صحرای من باشد
هر شب خیالت را به قلبـم می کـشم  شـایـد                 
تنـــها امیــــد دیــدنــت  ،رویـــای مــن باشــد
گاهی ز روی عشق  از این خسته یادی کن                                                      
تــا یـــاد تو، یــــار دل تنـــهای مـــن بـــاشـــد
در انتـظارت چشــم مـی دوزم به این جـاده     
دریــــاب شـــایـد آخرین شب های من باشد...
--------------------------------------------------
غزل -سارا سادات باختر

به هواخواهی تو  ، با دل زار آمده ام

با همه خوب وبد عشق ، کنار آمده ام

هر کجا حرف تو شد ، دست ودلم می لرزد

ساقی ! از لطف نظر کن ! که خمار آمده ام

اعتمادی به جهان نیست  ، اگر می بینی

فصل پاییز به دنبال بهار آمده ام

عاشق وسر به هوایم  ، تو   به  من  ، خرده مگیر

من از اول  ، بد وبی حوصله  ، بار آمده ام

دیگر ای مرگ !  مرا  از  دل  خود ، دور نکن

من که سر مست وپریشان ، سر دار آمده ام !

----------------------------------------
غزل- سارا باختر

می شناسندم  تمام باغ ها ، گلخانه ها

خارم  ، اما انس دارم با همه پروانه ها

گاه مجنونم وکهکاهی که عاقل می شوم

حال خود را بی سبب می پرسم از دیوا نه ها

قهرمان  مرده ای در قصه ی چشم توام

زنده خواهم شد ولی یک روز با افسانه ها

رهگذرها  برگ ها را زیر پا له می کنند

غافل از گنجشکک افتاده   پای لانه ها

آشنا هستند بی تردید اما من فقط

سایه ام را می شناسم  بین این بیگانه ها

مثل شهری  ، گاه دلتنگ مسافر می شوم

حسرت آبادیم  جا مانده در ویرانه ها

--------------------------------------------
آیه آیه سلام بر کوثر

هر طرف عطر یاس می پیچید ، محشری بود در فراسوها

می رسیدند تا به پابوسش ، دسته دسته تمام آهوها

دامنش را که بر زمین گسترد، آسمانی ترین بهار زمین

نذر کرد ند خادمش باشند ، سبز روها ، بهار بانوها

سروها در قنوت می دادند ، آیه آیه سلام بر کوثر

عشق آغوش می گشود از شوق، می رسیدند خیل شب بوها

دشت شد قبله گاه چلچله ها ، آشیان تمام نافله ها

سجده کردند روبه تو گلها و زمین شد حریر زانوها

ای بهار همیشه جاویدان!آه ای مهربان تر از خورشید!

پیشترها تو را صدا زده اند ، تو شدی مادرپرستوها

تو شدی روح آسمانی ها ، نام تو شد مجوز پرواز

متبرک شدند دریادت ، چه غریبانه نو شد اروها

جام حق ، قطره قطره زمزم را ، شهد دریای ناب خاتم را

در وجود تو ریخت تا باشی ، مادر رودخانه ی قوها

 (تقدیم به حضرت زهرا)
-------------------------------------------------------
از آب تا آفتاب

جریان گرفت نام تو در خون آب ها

لبریز شد از عطر تو جام گلاب ها

حق آفرید واژه به واژه گل تو را

سرفصل قصه های تمام کتاب ها

ای لیله ی مبارکه !، ای راز سرنوشت !

لطفت شده است شامل یوم الحساب ها

قرآن ورق ورق به تنت نظم می گرفت

نام تو بود روزنه ی انتخاب ها

وقتی پدر برای تو از کربلا سرود

مجروح کرد روح تو را اضطراب ها

زل می زنی به چشم خدا گریه می کنی

بر داغ شاه کرب و بلا گریه می کنی

یادت رسیده آن سحر پر ستاره را

وقت تولد پسری ماه پاره را

آن شب کنار پنجره زادی بهشت را

خورشید پرحرارت باران سرشت را

خورشید سرزد از افق دست های تو

مصباح گشت هرقدم از رد پای تو

فرجام شام عشق تو یوم القیامت است

آنجا که دستهای تو خوان کرامت است،

دنبال کیستی که چنین زار مانده ای

پرچم به دستهات میاندار مانده ای

این بیدراست قامت مجنون ،حسین توست

« این صید دست وپا زده درخون، حسین توست»

"صبراً علی قضائک یا رب" ، پیام تو

تا کربلا رسید مسیر قیام تو

خاکستر معاویه در بدر و در حُنین

یک روز گُر گرفت به کاشانه ی حسین

اشک سقیفه باز چکید از نگاه تو

وقتی کنار رفت دوباره نقابها

"اِستَحوذُ عَلیهمُ شَیطان"   و یاد عشق

آلوده گشته در دل این منجلاب ها

با این که آب مهریه ی چشم های توست

اما دریغ شد شبی از ماهتاب ها

بانو !شتاب کن که پرستوی علقمه

لب تشنه می رود به نبرد عقاب ها

فردا دوباره گریه ی قنداقه پوش ها

از عرش می رسد به سرای رباب ها

ای آخرین نوای اسیران کربلا

لبیک گفته اند تمام جواب ها

تصویر های سرخ قیام تور ا هنوز

فریاد می زنند در این شهر، قاب ها

نامت پلی به مرحله ی رستگاری است

مشتاق توست جبهه ی پا در رکاب ها

می آیی از مسیر تمام فرشته ها

با جمعه ای در آینه ی مستجاب ها

جمعه ، قیام قائم آل محمد است

روز تولد همه ی انقلاب ها

ما را اگرچه لایق جنت نخوانده اند

گاهی ببار با نظری بر عذاب ها

 تقدیم به حضرت زهرا(س)

---------------------------------------
عطر چادر نماز

پشت در ایستاده بودی باز چادرت را ولی سپر کردی

مادر این بینوا که نابیناست تو چرا پس ازاو حذر کردی

این سوال قشنگ را صدبار در ودیوار از توپرسیدند

پرسشی را که با جواب خودت  بعد هر بار تازه تر کردی

چادرت سایه بان شب ها شد لیله القدر رامنقش کرد

تا تودر آسمان مهتابی  تاجی از نور ماه سر کردی

صخره ها از شکوه دیدن تو موج در موج بندگی کردند

ناخدای غیور آب شدی  عشق را راهی خطر کردی

خواستی عشق قهرمان بشود هر چه حق گفته بود آن بشود

خشم طوفان اگر چه مانع بود تواز این بیکران گذر کردی

چشم های صبورت ای بانو خالق سوره ی نجابت شد

راستی که زنان دنیا را تو به این تاج مفتخر کردی

بر تن شب دوباره می پیچد عطر چادر نماز های سپید

وتویی که تمام شب هار اپای سجاده ات سحر کردی

چاد رخاکی تورا گل ها به هوای بهشت بوییدند

چادری که بهارشان شده بود وقتی از پیششان سفر کردی


آدرس وبلاگ سارا سادات باختر
http://sarabakhtar.blogfa.com