بیدگل به زبان کاریکاتور
بیدگل به زبان کاریکاتور

بیدگل به زبان کاریکاتور

میخندی باید...

ملا معزالدین بن ملا ضیاءالدین بیدگلی

مقبره ی ملا معزالدین بن ملا ضیاءالدین بیدگلی

در ضلع شرقی محوّطه¬ی قبرستان امامزاده حسین علیه¬السّلام روبه¬روی درب بزرگ،  بقعه¬ای کوچک ولی باعظمت، با خصوصیّات ساختمانی قدیمی به نام نامی مرحوم مغفورملا معزّالدّین، شهره¬ی اهل محل است و مردم این دیار به آن اعتقاد خاصّی دارند و برای او احترام ویژه¬ای قائلند.

وی علاوه بر علوم متداول عصر دارای علم نجوم و علوم غریبه نیز بوده و در مدرسه¬ی علمیّه¬ی بیدگل در محلّه¬ی خانقاه جنب مسجد و آب¬انبار مشهور به مدرسه به تدریس علوم دینی اشتغال داشته است.


سنگ¬نوشته¬ی او تراوش خامه¬ی استاد معظّم ما حضرت حجّت الاسلام والمسلمین حاج آقا اسدالله روحانی دام ظلّه الرّبّانی است که ذیلاً نویدِ دید شما خوانندگان سعید     می¬گردد:
«آن¬چه نوشته شده بر سنگ تاریخ قبلی که حقیر استنساخ کرده و فعلاً در اثر مرور ایّام لایُقْرَء و ناخوان شده و اصل آن در قسمت پایین این سنگ نصب گردیده.»
«وفات یافت علّامی فهّامی مولانا معزّالدّین ابن مرحمت¬پناه ملاضیاءالدّین محمّد فی شهر ربیع¬الثّانی مِنْ شُهور1194. آن¬چه از بعض آثار استفاده می¬شود آن¬که بیت این عالم ربّانی از بیوت علم و تقوی و از مخلصین و متمسّکین به ذیل ولایت اهل¬بیت عصمت و طهارت علیهم¬السّلام بوده¬اند که در اوایل قرن یازدهم هجری این خاندان شناخته شده و معروف به علم و تقوی در این منطقه بوده¬اند. کتاب اصول کافی خطّی نزد حقیر است که در آخر آن نوشته است: «تَمَّ کِتابُ العِشْرَةِ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ وَ الْمِنَّةُ عَلی یَدِ أَضْعَفِ عِبادِاللهِ الْمُسَمّی ضیاءَالدّینِ ابْنَ شاه مرتضی عُفِیَ عَنْهُما وَ أوتِیا کِتابَهُما بِیَمینِهِما فی تاریخ شَهْرِ ربیع الثّانی سنةِ 1039» و در صفحه¬ی اوّل این کتاب آمده که این کتاب وقف بر علماء قریه¬ی بیدگل و طلبه¬های بیدگل و در آخر سطر آمده: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِواقِفِهِ وَ مُتَوَلّیهِ مُعِزِّالدّینِ بنِ ضیاءِالدّینِ الْبیدگلی» کَتَبَهُ أَحْقَرُ خادِمِ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ الْعِلْمِ ابْنُ الرِّضا أَسَدُالله روحانی بیدگلی 12 ربیع المولود سنة 1409»
همان¬گونه که گذشت مردم بیدگل از دیر زمان به این عالم باکرامت،عقیده داشته و وی را واسطه¬ی فیض الهی می¬دانسته¬اند و در جوار تربت آن فقید سعید از              قاضی¬الحاجات،رفع مشکلات را تمنّا می¬کرده¬اند. در این¬جا تنها یک حکایت از این دفتر پرگهر محضر مبارک شما عزیزان تقدیم می¬شود:
داستان ذیل را صدیق ارجمند و فاضل ارزشمند جناب مستطاب مروّج الاحکام و مبلّغ الاسلام احمدرضا سفارشی بیدگلی«غفرالله له و لی» برای حقیر فقیر سراپا تقصیر در تاریخ 4/2/1388 بیان کردند که به تفصیل مرقوم می¬گردد:
ایشان از خود مرحوم استاد مهدی صبّاغی که یکی از افراد مسجدی و متدیّن بیدگل بود چنین حکایت می¬کند:
«زمانی از بدی احوال و کمی مال، شکوه به درگاه ذوالجلال نمودم. و بر این اساس به دل گذراندم که تا چهل روز تمام به هنگام صبح و بام به زیارت ملامعزّالدّین رفته و نثار فاتحه نمایم. روز چهلم سکّه¬ای یک ریالی روی قبر بود که نظر مرا به خود جلب نمود. خواه ناخواه آن را برداشتم و در کیف پول خود گذاشتم. درست از همان روز زندگی¬ام دگرگون و روزی¬ام وسیع و پرشُگون شد. مدّت¬ها گذشت زمانی به بیان این کرامت پرداختم؛و نقاب از روی این سِر برانداختم. پس از نقل ماجرا دل¬نگران شده به سراغ کیف پول رفتم ولی باکمال تعجّب سکّه را در آن نیافتم. حال فهمیدم چه اشتباهی مرتکب شدم از آن زمان به بعد زندگی¬ام به همان حال، متوقّف شد و دیگر پیشرفتی نداشتم.»
استاد مهدی صبّاغی متولّد1303 هـ ش و متوفّای 5/5/1385 می¬باشد و این جانب بارها سیمای نورانی وی را در صفوف جماعت و مراسم مذهبی دیده¬ بودم.
در تاریخ 15/3/1388 با یکی از فرزندان او طیّ تماسی تلفنی صورت واقعه را در میان گذاشته او نیز حکایت فوق را به همین بیان روایت کرد و افزود:«والد ماجد ما کارگر بازنشسته¬ی کارخانه¬ی حریر و مخمل کاشان بود با حقوق جزئی بازنشستگی. و مقصودش از تغییر احوال زندگی همان برکتی بوده است که در زندگی خود به قدر کفاف احساس نموده نه این که سرمایه¬ی هنگفتی داشته باشد.»
تربت این مرد با اخلاص در ناحیه¬ی جنوب غربی آستان مقدّس امامزاده حسین واقع است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد